متن اشکِ چشمِ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشکِ چشمِ
بی خوابم و پیمانه شب یاد تورا در دل من مست و غزل خوان
خونابه چکان، ازدیده روان،چون خون ریخته دستان زلیخا،همچون پیراهن پاره یوسف
برتن این دل خسته بیمار و مریض،
عشق ممنوع تو را من ندانم که چرا جا میکند
وقتی که ازچشای تودورباشم نازنین ترجیح میدم بمیرم یاکورباشم نازنین مگه میشه عزیزم ازدیدن توگذشت نذاربیشتربمونم اسیرغصه واشک
نیستی و دلتنگی از سقف چشمانم چکه میکند.
تو را با غیر میبینم، صدایم در نمیآید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید
نشستم، باده خوردم، خون گریستم،کنجی افتادم
تحمل میرود اما شبِ غم سر نمیآید
توانم وصفِ جور مرگ و صد دشوارتر زآن لیک
چه گویم جور هجرت چون به گفتن در نمیآید
چه سود از...
مجال خواب را گرفت،
ز چشم من دو چشم تو