متن باد صبا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات باد صبا
دلم را، آفریدی ، غم چرا در آن نشاندی
چرا در خانه دل، عشق را در جان نشاندی
چه سودازدل،چه سوداز عشق،جانانم تو هستی
نشاندی عشق را جانا، چرا هجران نشاندی
بادصبا
دلم پر درد و درمانی ، ندارد
ز بارِ غم، به جان؛ جانی ندارد
به خود گفتم، در این عالم؛ خدایا
چرا ، این دل ؛ غزلخوانی ندارد
نمی دانم ، چرا ؛ حیران شدم زار
که درد و غصه ، پایانی ؛ ندارد
زمستان رفت، ولی ؛همچون خزانم
چرا...
حال عاشق را نمیداند ،عاقل؛ در جهان
عشق می خواهد، باشد؛ در پی لیلا دوان
قلب عاشق، کوی لیلا ؛ دیده و بی گفتگو
ردپای عشق، ماند تا ابد ؛ در دل نهان
آنکه عاشق را نموده، همچو مجنون بی قرار
نردبان عقل را ، بیگانه داند ؛ در زمان...
کوچه پر گُل ، ز گُلِ یاس و اَقاقی شده است
مطرب و این دلِ من همرهِ ساقی شده است
آمده است باد صبا ، خوش خبر از منزل یار
ای خدابازنگارم ، دلِ او چون گُلِ قالی شده است
بادصبا
پرشور تر از چکاوک بستانم
دل داده ز کف به حلقه ی رندانم
نغمه گرِ مهربانی ام وقت سحر
من بادصبا ، عطرِ گلِ ریحانم
بادصبا
کوچه پر گُل ، ز گُلِ یاس و اَقاقی شده است
مطرب و این دلِ من همرهِ ساقی شده است
آمده است باد صبا ، خوش خبر از منزل یار
ای خدابازنگارم ، دلِ او چون گُلِ قالی شده است
چون بلبل سرمست پر از آوازی
از عطر گلِ سرخ غزل پردازی
در باغ، چو پروانه برقصی دلشاد
ای باد صبا، سپیده دم طنّازی
محکوم به عشقت منِ دیوانه شدم
مجنون صفتی مثال پروانه شدم
ای باد صبا عطر خوش یاسمنی
از عطر خوشت بلبل مستانه شدم
در مشرق جان، باد صبا مُشک فشان است
با رایحه ی عشق، به هر کوی وَزان است
از خنده ی گلهای بهاری، دلِ عاشق
سرمست چو بلبل به سحر، ترانه خوان است
محبوس
در حصار چشمانت
نگاه من
چامک
هلال ماه می شوند
عاشقانه هایم
بر چشمان شب
چامک
دفن می شوند
حسرت ها
در بهار باهم بودن
با آواز عشق
شکوفه می دهد
در بهار عشق
انتظار دیدارت
شیرین می کند
تلخی نبودنت را
قند خاطره ها
عشق می بارد
بر دستان زمانه
جان می گیرند
عاشقانه هایم
دریای تشویشم
آرام می گیرد
در ساحل نگاهت
امواج بی قراری ام
خیس می کنم
بذر عشق را
در بهار آمدنت
تا سبزه شود
طلوع می کند
خورشید نامت
در آسمان دلم
چامک
چشم می اندازم
بر بلندای آسمان
تا بیابم قله ی عشق را