یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
مثل هواییسرد که می شویبیشتر درونم حس ات می کنم...!...
سرد بود آن شب!و چندیست که شبها سردند . . . ...
برف همان دوستت دارم های باران استکه روی دستان سرد ابرها باد کرده است...
برف را دوست ندارموقتی کرمانشاه اینقدر سرد است....
هوای خیالم سرد نبودن توست...
راه سردو خانه سردو سفره سردو قلب سردای دوصد لعنت به هرچه سردی و دورانِ سرد...
عشق انسان را داغ میکنهو دوست داشتن پخته،هر داغی روزی سرد میشه، ولی هیچگاه پخته اى دیگر خام نمیشه ....
من عاشقی کردم تواما سرد، گفتیاز برف اگر آدم بسازی دل ندارد...
سرد است هوابیرون اگر میرویدستهای مرا هم با خودت ببر!...
شهامت می خواهد سرد باشیاما گرم لبخند بزنی...
هر آدمی رنج هایی در دل داردکه از دیگران مخفی میکند،بیشتر اوقات شخصی راکه سرد خطابش میکنیمدر اصل غمگین است......
من که خود زاده ی سرمایِ شبِ دی ماهم !بی تو با سردیِ بی رحمِ زمستان چه کُنم؟!...
خدایا عاشقش کن تا بفهمد درد من رابفهمد روزگار غمگسار سرد من را...
زمستان ها هرگز سرد نخواهند بود اگر تو خاطراتی گرم از شخصی خاص داشته باشی!...
به گوش ام خش خش پاییز زرد استدل ام میعادگاه زخم و درد استنمی آید صدایی از در و دشتهوا بس ناجوانمردانه سرد است...
اشک هایم که سرازیر می شونددیر نمی پاید که قندیل میبندندعجب سرد است هوای نبودنت …...
عشق منمهم نیست امروز چقدر سرد باشهتو گرما بخش منی...
زمستان سرد نیستدرد است وقتی دست هایم تنها خودم را به آغوش می کشند !...
زمستون و روزای برفیش برام سرد نیستنتا وقتی خاطرات گرمت همرامه...
تو نباشی جهانم سرد است....
در من سرد شددو فنجان چایکه قرار بودبا هم بنوشیم...
وقت هایی هم که سرد بودینمی فروختمت به آتیش بعضی ها...
چه سرد استتو را می گفتکه می وزیدی....