از یلدا بپرس راز شب زنده داری عاشقان را. از یلدا بپرس که چگونه ستارگان بلندبخت، از آغاز زمین بی وقفه در شب ها سوسو زده و چراغ راه زندگی بوده اند. بپرس که امید به دیدار صبح و ظفر چه اصالتی دارد؛ پیروزی نور بر تاریکی را چه حکمتی...
کوه! ای کوه، به من قصّه امید بگو! راز این اوج و سرافرازی جاوید بگو ز آن عقابی که به دوش تو نشست و به سرت تاج سلطانی صحراها بخشید، بگو! ➖➖➖
آه،چقدر امید، دریا دریا امید ولی نه برای ما
از گابریلگارسیامارکز پرسیدند اگر یک کتاب صد صفحه ای در مورد امید بنویسی، چه می نویسی؟ در جواب می گوید: ۹۹ صفحه را خالی می گذارم، در صفحه آخر مینویسم امید آخرین چیزی است که میمیرد!
دلم روشن است روزهای انتظار و دلتنگی به زودی سر خواهد آمد و چشمان زیبایت از محاصره ی ابرهای تیره رها و دوباره درخشش آن گرما بخش زندگی ما خواهد شد. به این امید روزهای اندوهبار حبس را در این چهار دیواری می گذرانم.آنچه که تحمل روزهای طاقت فرسا و...
با اعلام سوم دسامبر بعنوان روز جهانی معلولین توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۲میلادی ، بارقه امید تازهای در روح و روان آحاد این جامعه دمیده شد. هدف از برگزاری این روز تعمیم شناخت جوامع و اقشار مردم از نیازها و فعالیتهای معلولین و نیز آشنا شدن...
پاییز را خیلی دوست داشتم حیف که رفت اما امید به پاییز های بعد در من خواهد ماند ! یلدایتان مبارک و همه شب های قشنگ تان یلدایی
Keep your heart open to dreams. For as long as there’s a dream, there is hope, and as long as there is hope, there is joy in living ... قلبت را ب روی رویاها بگشای تا زمانی که رویایی باشد امیدی هم هست و تا زمانی که امید باشد خوشی...
مرا هزار امید است وهر هزار تویی...
یه روز پشت سرتو نگاه میکنی و متوجه میشی خیلی زیاد نگران چیزایی بودی که اصلا اهمیتی نداشتن...
قدرت تو در کنترل و انتخاب نگاه تو به دنیاست این نیرو را هرگز دست کم نگیر به جاى پنجره ترس پنجره امید را انتخاب کن.
دست خودت نیست زن که باشی گاهی رهایش می کنی و پشت سرش آب می ریزی و قناعت می کنی به رویای حضورش به این امید که او خوشبخت باشد..
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم...
من بلدم پاییز باشد و تنهایی تمام خیابان را صفحه صفحه ورق بزنم و از هوای ناب پاییز ، جرعه جرعه بنوشم و زیر باران های مدام ، بخندم و دیوانه باشم ... بلدم گودال های کوچک انباشته از قطرات باران را تنهایی فتح کنم ، آب بریزد توی کفش...
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی چه آغوشی ، چه امّیدی به این احساس تو خالی
من همانیام که هزار بار هم اگر زمین بخورد، دستان کسی را برای بلند شدن نمیگیرد،دست به زانوی خودش میگیرد و بلند میشود من همانیام که برای اشک ریختن، دیوار را به شانهی آدم ترجیح میدهد، همان که خودش، خودش را آرام میکند و خودش تیکهگاه و دلگرمی خودش میشود....
+ یک چیز را می دانی ؟! – چی؟ + گاهی تو تنها انگیزه ای هستی که صبح به امیدش چشم باز می کنم...!
یه صبح بخیر گفتنایی هست که به امیدِ دیدن و خوندش از رو صفحه ی گوشی بخاطرش زود بیدار میشی... چقد خوبه و دلچسبه برات این حس....
دستهایت را بگشا دلت را به امید خودت را به صبح پیوند بزن امروز روز دیگریست طلوعی که مهربانی خدا در آن نقش بسته..
میتوان هرروز وهرشب روی لب،لبخند داشت میتوان باکهکشانِ این جهان پیوند داشت با امیدوعشق؛ دنیا جای خوبی میشود میتوان هرلحظه رویاهای بی مانند داشت!
آرزوهای دور و دراز توست که به تکه تکه این دنیای بزرگ، امید و جنبش می بخشد؛ پس تنفس کن هوای زندگی و شور و سازندگی را. نوجوان روزت مبارک
از دیروز بیاموز، در امروز زندگی کن و به فردا امیدوار باش. نکته مهم آنست که از پرسشگری باز نایستی.
ﺍﮔﺮﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﯾﮏ ﺑﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭﻣﯿﮑﻨﻢ! ﺍﮔﺮﺍﻣﯿﺪﯾﮏ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺳﺖ، ﻣﻦ ﺩﺭﯾﺎﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﮑﻨﻢ! ﻭﺍﮔﺮﺩﻭﺳﺖ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺯﻭﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﺳﺖ
حتے تاریڪ ترین شب نیز پایان خواهد یافت! و خورشید خواهد درخشید روزهای خوب خواهند آمد به امید فردایۍ روشن ڪہ به آرزوهاے امروزمان برسیم