شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
هرآنچه در قلب میگذرد را نمی توان گفت؛ براےِ همین خداااا(اشڪ و آه، خواب طولانی، لبخند سرد وَ لرزش دستان را خلق ڪرد.!)...
دلتنگ شدم وقتی گفتی ز تو مهجورمرفتی و به دنبالت، می آیم و مجبورممن بی تو شدم مجنون یک عاشقم و شبگرد دنبال تو می گفتم... با گریه نرو برگردجمعی همه از خواب و با یاد تو من مستممن هر چه که هستم بازم عاشق تو هستمعشقم به تو بسپارم دل را تو چه می خواهیحکم آن چه تو می دانی فرمان به چه می خوانی...
شهر که خوابید خطاها کنیدهر که خطا کرد تماشا کنیدشهر که خواب است خرابم کنیدمست و خطاکار خطابم کنید...
بیا ای نازنین قبل از آنکه پاییز بیاید جان باغم را بگیردزمستان آید و در برف سنگین شبی طوفان چراغم را بگیردخدا شاید کند لطفی بیایی الهی ماه من برگردد آمینتو را میبینمت در خواب رنگین که میگویی چنین تو حرف سنگینتو مجنونم شدی حرفی که مفت است که من لیلای تو در این زمانم او یارش میرود نا مهربانست ولی من با تو هستم مهربانمنمی یابم تورا من بی قرارم نمی آیی چرا ؟ چشم انتظارم بیا تا سر به دامانت گذارم سری آسوده بالینت گزارم...
خورشید را؛ در کوله پشتی اَت بگذارتا اگر؛به خوابِ من آمدی، شامِ تاریکِمان سحر گرددشیما رحمانی...
خواب دیدم تُو راتُویی را که هرگز ندیده ام!نور بودیوَلبخند…حسِ بی بدیلِ پرواز در بیکرانه هاحالِ خوشِ اولین لحظه یِ دیدارِ عاشق و معشوقآخخخ؛که چقدر دلم می خواهد از تو بنویسماما حیف،حیف که پایِ واژه هایم می لنگد.✍شیمارحمانی...
مرا،خوابی احتیاج استکه تعبیر کند آمدنت را....
غروب/در خوابِ بستر دریا/لالایی باد...
درد آورست این که بفهمی دلبر ت عمریست هرشب به یاد دیگری در بسترت خواب است...
صبح اینجوری قشنگه کهبا بوسای تو از خواب بیدارشم...
سری ز خواب بر آورکه صبح روشن شد...
بخت اگر بیدار باشد خواب بردارد مرایکسر از بستر در آغوش تو بگذارد مرا!...
از خواب در میای و میوفتی تو خوابه بدتریبه اسمه زندگی...
و خواب کابوسی که هر شبمی گیرد از منچشمان تو را...
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشتآنچه در خواب نرفت چشم من و یاد تو بود...
شده دلتنگ کسی باشی و از شدت حزنگریه بر شانهی بالش کنی و خواب شوی؟...
اَگِه خواب نبود خِیلیا بِ آرِزوهاشُون نمی رِسیدَن...
توخواب یا رویا :بپری بغلش بوسش کنیهیچوقت بهش نمیرسیم...
کاش یوسف در کنارم بود و می گفتکه تعبیر کدامین خواب من دیدار با توست...
فقط یک بار خوابش برد و جان بیدار شدن نداشت از بس ستون خانه بود بابا!...
دوشَت به خواب دیدم و گفتم: خوش آمدی ای خوش ترین خوش آمده بار دگر بیا!...
همه خوابند..مرا در همه شب بیداریست...
تو قله ی خیالی و تسخیر تو مُحالبخت منی که خوابی و تعبیر تو محال...
یکی از لذتها اینه خواب کسی رو ببینی که بهت شب بخیر میگه️️️...
نگو که شب شده راحت بخواب، راحت نیست!که بی تو این دلِ تنگ و خراب راحت نیست...
حتی خوابتم قشنگه......
آرامش آغوش تو را خواب ندارد ...️️️...
میخوای یه رازی رو بدونی؟هر شب قبل از خواب به تو فکر میکنم...
من خواب های زنی هستمکه بر طاقچه می تابد...
خواب شوى ، باد شوى ، در گذر آب شوىعشق نمى رود ز سر ، عشق سفر نمى کند...
شب بخیرغارتگر شب های بی مهتاب منمنتی بر دل گذار امشب بیا در خواب من...
شرمنده می کنیگاهی در خواب به من سر ممی زنی......
به خواب می روندهمه ی خواب هاییکه برایت می بینم...
مجال خواب نمی باشدمز دست خیال...
از خواب چو بر خیزماول تو به یاد آیی...
آنقدر خوابت رادیدم کهعسلی شدندچشمهایم...
هر شب وقت خواباگر بیدار بوداز طرف من ببوسوجدانت را...
به خوابم بیادل که نمی داند رفته ای!...
به خوابم بیادل که نمی داندرفته ای!...
خوابم نمی بردتو بخوابدیدن خواب تو همکیف می دهد!...
چه فرق میکند خوابم ببرد یا نبرددل است و هنوزآب در هاون می کوبد!...
بگو به خواب که امشب میا به دیده ی منجزیره ای که مکان تو بود آب گرفت...
خواب چشمهایت رامیبینماشکم دربیداری میریزد...
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست...
بیخوابی /بسرش زده است/خواب/چشمهای تو/ رهایم نمیکند...
خوشا صبحیکه چون از خواب خیزم ،به آغوش تواز بستر گریزم ......
من که از یاد تو بی خوابم عزیز . نوش جانت خواب راحت! شب بخیر......
همه تو ی خواب ناز و منم به فکر چشمای ناز اون......
هوای خواب ندارد / دلی که کرده هوایت...