بیتو بودن درد دارد میزند من را زمین
شده باران بزند، خاطره ای درد شود؟ بی تو هر شب، منم و صد شب بارانی و درد..
تو آن دَردی ، ڪه بہ جان خَریدَنَت آرِزوست!
درد بی مادری ای کاش دوایی می داشت فاطمیه شده و اشک دمادم داری
بی شعوری اگر درد داشت،بازم یه عده مسکن میخوردن و به کارشون ادامه میدادن
ای صبا حالِ جگر گوشهٔ ما چیست بگو درد ما را به جز از صبر دوا چیست بگو
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
در برف و باران چتر و بارانی ندارم اما خوشم چون درد پنهانی ندارم
درد قوی ترت میکنه اشک شجاع تر و قلب شکسته عاقل تر...
من پر از دردم ولی کو شانه ای تا سر نهم؟ بغض امانم را بریده،شانه می خواهم رفیق
مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو همدم دردم و این درد کشیدن دارد !
عاقبت هجوم ناگهان عشق ، فتح میکند پایتخت درد را …
افتادگان چو تکیه به دست دعا کنند صد درد را به قطرۀ اشکی دوا کنند
درد من پول است و درمان نیز هم
درد بر من ریز و درمانم مکن ... زانکه درد تو زِ درمان خوشتر است
بعضی درد هارو باید انقد باهاش قدم بزنی که یا اون تموم شه یا تو....
خدایا عاشقش کن تا بفهمد درد من را بفهمد روزگار غمگسار سرد من را
درد بیعشقی ز جانم برده طاقت وَرنه من ، داشتم آرام ، تا آرامِ جانی داشتم ...
چه دردی داره دوری تو ازم عشقم الهی هر چی عاشقه برسن به هم
غافلی از دردِ من، با آنکه احوالِ مرا کودکِ یکروزه داند، کورِ مادرزاد هم
یکروز سمت شهر خودم کوچ میکنم با دردهای کهنه و غمهای بیشمار...
دردی عظیم دردی ست با خویشتن نشستن در خویشتن شکستن
از نمک نشناس ها آزار دیدن سخت نیست درد دارد خوردن زخم از نمک پروردهای
تنهاییت را بچسب... بیخیال آدمها... دل بستن به آدمها فقط درد دارد...