بیو ساحل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو ساحل
در سفر عشق تنی بی سرم
در ره عشق آن سر بی پیکرم
آتش عشقت به تنم می زند
سوختم از تنت تبت می پزد
در سفر عشق نباشد پایان
همسفر عشق ندارد سامان
گفتم ای عشق بیا همسفرم
بی تو عمریست که من دربدرم
زیر باران دل شد پریشان...
آرام من،
آرام باش،
آرام تر از اقیانوس
تا
دل به دریای تو زنم
و به ساحل خوشبختی رسم
حجت اله حبیبی
در سفر عشق نباشد پایان
هم سفر عشق ندارد سامان
گفتم ای عشق بیا همسفرم
بی تو عمریست که من در سفرم
زیر باران دل شد پریشان
کرده پیرم غمها از هجران
منم لیلا تر از لیلای مجنون
مرا پیدا کن از دریای پر خون
من آن موجم که ساحل...
نباشی روز و شب معنا ندراد
به ساحل می روم دریا ندارد
منم عاشق تر از احساس یک عشق
من آن موجم که ساحل را ندارد
نباشی روز و شب معنا ندارد
به ساحل می روم دریا ندارد
منم عاشق تر از احساس یک عشق
من آن موجم که ساحل را ندارد
بگو تا چند دریای دیگر
تلاطمِ درونم
باید طوفانی باشد؟
بگو تا چند موج دیگر
باید اوج بگیرد
سرکوبیِ ساحلِ احساسم؟
بگو تا چند؟
زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)