شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
ازروزی که عشق توتودل من نشسته تموم روزای من عطرتوروگرفته عطری که بادیدنت توی سرم پیچیده عجیبه که دیگه هم ازسرمن نمیره...
و چه عطری بهتر از رایحه ناب تنت......
در مجلس ما عطر میامیز که ما راهر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است...
از گلی که نچیده امعطری به سر انگشتم نیستخاری در دل است....
رها کن عطر موهاتودلم گم کرده راهشرو ...
حواس شهرپرت برف باران استحواس منآغشته به عطر تو …...
انگاریآمده باشی! عطرت پخش شده، در همه جا......
از گلی که نچیده ام..عطری به سرانگشتم نیست!خاری در دل است.....
نکند عطر تو را باد به هر جا ببردخوش ندارم دل هر رهگذری را ببری......
عطر اشکمعطرِتنهایی انسان است....
مَردباید بوی اطمینان بدهد! عطر را همه میتوانند بخرند..️️️...
سین هشتمآن سلامی است که با عطر تو همراه شود...️️️...
خاطرات عطر میپراکنندوقتی شهر خیس میشود....
عطر سیبزیر درختقلیان...
گر چه یک روزمرا سخت بغل میگیریکاش آن روز کفن عطر تو را پس ندهد......
آغشته ی آغوش توامآشفته ی عطر تنتو موهایی که مشکی بودندشب بودند...
تو همانعطر نجیبیکه دلم کرده هوایت...
من اگر باد شوم، عطر تو را می بوسم.....
چیزی/یقه ی شب را میگیرد/صبح را/بیدار میکند/عطرِ تورا میدهد...
بوی عطر یاس می آید / تو اینجایی؟!...
عطر دوست داشتن من ماندگار است...
تو سهم منی سهم منی سهم دل منای عطر تو آمیخته با آب و گل من...
عطرِ تو دارد این هواسر به هوا ترینمنم ......