به شرط آبرو یا جان، قمار عشق کن با ما که ما جز باختن، چیزی نمی خواهیم ازین بازی!
آه...... که در فراق او هر قدمی است آتشی .........
غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان گفت ....!
تنهایى شب را بیدار ماندم دیر دانستم بى خوابى ، تاوان دل دادگىِ توست ...
درد دارد وقتی ساعت ها می نشینی و به حرفایی... که هیچ وقت قرار نیست بگویی فکر می کنی
دنیا ناباب است معتادت می کند به “هیچ” ، گرفتار که شدی ، رهایت می کند در”تنهایی
حیران شده ی گریه ی پنهانی خویشم آرامشی از لحظه ی طوفانی خویشم پنهان شدی و فکر خیانت به سرم زد شرمنده ی این حالت شیطانی خویشم
قبلا تنها بودم زندگی می کردم حالا تنهام و به تو فکر می کنم!
نگذاریم امروز پدربزرگ ها و مادربزرگ ها ، تنهایشان را با عکس های قدیمی تقسیم کنند روز سالمند مبارک
از حال من نپرس که دیوانه تر شدم از حال و روز تو چه خبر؟ عاقلی هنوز؟
هواهای دو نفره را تنهایی قدم زدیم با یاد کسانی که هوای مارا نداشتن
چنان تنهای تنهایم که حتی نیستم با خود
انتقام...؟ نه عزیزم وعده ی ما باشه روزی که دلتنگم شدی
گاهی آدم ها دلگیرند و دلتنگ آرام می خزند کنج اتاقشان با یک بغل تنهایی گاهی تا اطلاع ثانوی تعطیل اند *لطفا بعدا مزاحم شوید*
نیستی و ببینی جای خالیت چگونه به من دهن کجی می کند...
گاهی نمی دانی از دست داده ای یا از دست رفته ای...
چه درونم تنهاست
بی وفا تر از روزگار ندیدم بی *تو* دارد می گذرد!
تو رفته ای و من هر روز / به موریانه هایی فکر می کنم که آهسته و آرام گوشه های خیال ام را می جوند! تا بی *خیال* نشده ام / برگرد...
این روزها در من حالت فوق العاده ای اعلام شده است ...بیش از حد مجاز دلتنگ شده ام !!!
کاش به جای دلم گلویم تنگ می شد/ هوا نمی رسیدو خلاص...
تنهایی ات گریه ات ... دیگر چه چیزی لازم است تا دل خدا بلرزد ؟
وقتی برگ ها از آغوش درخت خسته می شوند! آه می کشد ! پاییزی که می داند سردترین فصل جهان/ تنهایی است...
دلم در دست او گیر است، خودم از دست او دلگیر عجب دنیای بیرحمی، دلم گیر است و دلگیرم