میخندم به باد که اغلب بیموقع میوزد میخندم به ابر که اغلب بر دریا میبارد . به صاعقه نیز میخندم که فقط میتواند چوپانها را خاکستر کند ! و میخندم به ... تا شاد زندگی کنم ! من میخندم ، اما دنیا غمانگیز است واقعا غمانگیز است ...
برخی نمیتوانند زنجیرهای خود را بگسلند.با این وجود میتوانند دوستانشان را رهایی بخشند.باید آماده باشی که خود را در آتش بسوزانی؛اگر خاکستر نشوی چگونه میخواهی نو شوی؟ نیچه | چنین گفت زرتشت
آنکه میرود فقط میرود و آنکه میماند درد می کشد غصه میخورد بغض می کند اشک می ریزد و تمام این ها روحش را به آتش میکشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگزباز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر میشود
آتشنشانان با حماسه آفرینی های خود در نبرد با شعله های خانمان سوز، جوانه های امید را از بستر خاکسترها می رویانند. هفتم مهر ماه روز آتشنشان گرامی باد
تنها میمانم عاشق تر زخمی تر آرام چون آتش در زیر خاکستر برگرد و بیا دلتنگ دیدارم بغض شب تارم من هرچه دارم از تو دارم برگرد و بیا آشفته مگذارم دوری و بی تو بی قرارم
من و تو رود شدیم و جدا شدیم از هم من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم بیا شویم چو خاکستری رها در باد من و تو را برساند مگر نسیم به هم..