ای دل می بینی که او دردم را نمی بیند... خاک او میشوئم و گردم را نمی بیند...
عشق می بازم که غیر از باختن در عشق نیست در نبردی اینچنین / هر کس به خاک افتاد برد
راضی ام از تو پاییز دوست داشتنی من... می بوسم و می بویم برگهای زرد و قرمزت را نفس می کشم در هوایت بوی باران داری بوی خاک و برگ من بوی خدا می فهمم از تو
وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمیدهد، به خاطر این است که شما چیز زیادی از آن نخواستهاید. آفتاب به گیاهی حرارت میدهد که سر از خاک بیرون آورده باشد.
دوستت دارم و با خیالی از تو خواهم مرد.دفن خواهم شد.در جایی که نشانش را نمی دانم...! و سال ها بعد شاید کسانی باشند که از سر اتفاق در اعماق زمین یا تکه ای از یک شهر سوخته مشتی خاک خواهند یافت!که بوی عشق میدهد...
اب و هوا و خاک ،که در اختیار ماست ِن هستی اند و بهای محیط زیست ارکا خالق چو کرده خلق بیا حرمتش بدار تکریم کن ز لطف خدای محیط زیست