متن دلتنگی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلتنگی
#دل تنگی
دلتنگ که می شوم، حس تک بیت های عاشقانه ای را دارم که دور ریخته شده اند؛ نمی دانم باید به کجا پناه ببرم.
زمزمه می شوم گوشه ی لب های عاشقانی که دیگر همراه یکدیگر نیستند.
نظیر شب های شاملو؛ به همان اندازه محزون...
اشک می شوم...
هوای چشمانم از *دوریت* ابریست...!!!
تُرکها یه اصطلاحی دارن میگن داریخماق
یه چیزی بین دلتنگی و بی حوصلگیِ!
یعنی جفتش هستی ولی نمیدونی دقیق کدومی
حالِ الان همه ی ما همینه!
جدا شدی، رفتی و ندیدی
که روزگار چگونه هر روز یک قطعه از پازل وجودم را جدا می کند و با خشم و غضب آنرا درون مشت ش پودر می کند و بر صفحه سیاه روزگارم فوت می کند. کاش دیرتر به تکه های قلبم برسد، بگذارد چند روز دیگر...
سال هاست هر صبح خورشیدِ آغوشت بر تنم طلوع می کند؛ در آشفتگی ها، سینه ات امانت دار اشک هایم می شود و به هنگام شادی، بازوانت شنوای خنده هایم.
شب هنگام که می رسد اما چشم باز می کنم. دلتنگی ها را به سینه ام می سپارم، دستانم را...
دل تنگم قد ماهی ای که موج او را به طرف شن های ساحل برده
و برای دریا دستو پامیزند گهگاهی
آب به طرف او می آید اما راهی برای نجات یافتن از این دوری نیست.
درد دارد این دوری طاقت فرسا...:)
بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می کند
وای دل چون کودکی بی تو لجاجت می کند
اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نکرد
هیچ وقت عشقت ب دل فکر فراموشی نکرد
عشق من با تو به میزان تقدس می رسد
بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد
دوستت...
باز پنج شنبه شد و جهانم پوچ شد
جای اغوش او سنگی سرد را اغوش می گیریم
تجربه ی معنی تناقص پر از خالی
آغاز
دلتنگی ست،
پاییز...
از وقتی رفتی،
در کوچه پس کوچه های انتظار،
واژه های دلتنگی را قدم زدم برای
التیام تاثرم!
اما عاقبتِ این کوچه های خیالی بن بست بود و همه چیز خلاصه شد
در قاب عکسی،
که در کنجِ دنج اتاق به جا مانده و خاطرات در ذهن پریشان...
سکوت کن!
بگذار واژه ها دلتنگی هایت را فریاد بزند...
نمی دانم چرا گاهی،
قلمم...
یاری نمی کند،
این همه سکوت را...
شاید رازهایی نهفته ست
در لابه لای واژه هایِ آغشتهِ،
به طعم تلخ دلتنگی...
بی اختیار دلم برای تو تنگ می شود
با یاد تو جهنم ِدنیا قشنگ می شود
وقتی ندارمت چه کنم ای مه نجیب
راه رسیدن به تو پر سنگ می شود
دنیای من به رنگ سیاه و سفید شد
دنیا بدون روی تو بی رنگ می شود
شب هست و...
بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می کند
وای دل چون کودکی بی تو لجاجت می کند
اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نکرد
هیچ وقت عشقت ب دل فکر فراموشی نکرد
عشق من با تو به میزان تقدس می رسد
بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد
دوستت...
#پشت سرم آب نریز
چمدانم
پر از چه می دانم هاست.
نمی دانم
می داند دوستش دارم یا نه؟
(آرمان پرناک)
بازوی تو که نیست، سرم روی بالش است
این روزها دلم خوشِ بازوی بالش است
شب ها اگرچه نیستی، اما نشسته ای
در قابِ عکس خویش که پهلوی بالش است
داری نگاه می کنی این حالتِ مرا
لبخندت آتشی به پرِ قوی بالش است
مادر دوید و کوفت به دروازه،...
دلتنگی دیگه یه حدی داره
خیلی از آدما میخندن و روبراه دیده میشن
اما میشه فهمید که واقعا حالشون خوش نیست
مرد و زن و پسر و دخترم نداره
تا یه جایی آدم تحمل میکنه و بلاخره از یه جایی میزنه بیرون
یکی گریه میکنه
یکی قدم میزنه
یکی آهنگ...