متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
همچو لاک پشتی که هنگام خطر
سر به لاک خویش برد،
عمریست حیران سر به لاک خویشم.
محمدرضا دهگان
زمان در رگهای زندگیم یخ زده است...
سرمای احساس های یخ زده تا مغز استخوانم را منجمد میکند و از انبساط روح یخ زده ام تکه هایی از آن از چشمانم سرازیر میشود...
و من در انجماد زمان و سایه سکوت ساعت ها تکرار مردنم را در روزمرگیهای زندگیم نظاره...
اگرچه دستانم بسته است و پاهایم توانی برای رفتن ندارد...
اگرچه سالهاست فریاد در من مرده است ...
و نگاه خسته ام در اسارت اشکها واژه واژه های غم را تداعی میکند...
اگرچه خستگی در من حبس شده و خیال رفتن ندارد..
اما میدانم روزی تمام این دردها، خستگی ها،غم...
احساس میکنم یه جایِ زندگیم راه رو غلط رفتم
ولی اینقدر جلو رفتم که دیگه انرژی برایِ برگشت ندارم
اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتی هیچوقت برایِ برگشت دیر نیست
حتی اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه باید برگردی
نگو راهِ برگشت طولانی و تاریکه
نترس از این که...
آن زمان که رقم سِنّ امان با انگشت های
یک دست شمارده میشد
نهایت تجربه امان از صبر همان چند دقیقه ای بود که برای بیرون رفتن و آماده شدن اتلاف میکردیم
یا در انتظار آمدن میهمان ها و باز کردن کادوهای تولد میماندیم
شایدهم سخت ترینِ صبر ها همان...
دلنوشته: من با افتخار دخترم
من دختری هستم گیسوانش از برگ شب بو ها عاشق تر است.
به نام خالق دختر که نامش نوید پاکی و بی آلایشی ست... دختر عطش عشقی که در دلها جوانه دارد و شاخه هایش از احساس سیراب نمی شود!
من با افتخار دخترم...
بد...
می خواهم بدانی که ترسی از مرگ ندارم؛ تمام ترسم از این است، زمانی به سراغم بیاید که من هنوز فرصت نکرده باشم تا بتوانم به تو بگویم که چقدر دوستت دارم...!
بعضی وقتا کم میاری بی دلیل...
خسته میشی از دنیایی که نمیفهمتت...
میخوای بری جایی که هیچ کسی نباشه...
جایی در بی کران که فقط خودت باشیو خودت...
ولی حیف که نمیشه...
ولی یه جایی همون گوشه ی قلبت خدا داد میزنه میگه من اینجام همینجا کنارت...
همونجا وایمیسم بهش...
گمشده ام میان امروز هایی که نیستی، و دلخوشم به فردا هایی که گفته بودی می آیی تا پرونده نبودن هایت برای همیشه بسته شود!
گفتی یک روز می آیی تا نبودن هایت جبران شود، اما هرگز نگفتی آن یک روز متعلق به تقویم کدام سال است و من باید...
شاید فقط لازمه خودت باشی؛خب؟.....:)
آنی
روزهاست با خودم تکرار می کنم که اشتباهی بیش نیستی!
و من... آه خود را چون مسافر می بینم، که سفرش را از اشتباهی شروع کرده و به مقصد اشتباه بعدی ادامه می دهد؛
و نوایی که از من شنیده می شود، در تلاش است خودم و دیگران به این...
دلتنگی ات به بلندای سرو است، و صبر من چون دیوار کوتاهی است که آجر به آجرش در نبودت در حال فرو ریختن است!
و من چون سربازی که خلع سلاح شده، هیچ دفاعی از خود ندارم؛ و زور عالم و آدم به من می چربد.
فاطمه قاسمی اسکندری (هورزاد)
حرف های واقعی پشت هزاران لبخند پنهان شده....
نگین رازقی
زمانی باخود فکرمی کردم
می شود دوست داشتنت را فراموش کنم
ولی فراموش کردنت هنر من نیست
هنر من این است یاد تو می ماند تا ابد در دل من
دلم تنگ توست …
صبری در سینه خفته است..
بنویسم ت را میخوانی مرا..
خدایااا
المیراپناهی-درین کبود
خط بزنید از زندگیتان
تمامِ آدمهاى بلاتکلیفى که غیرِ قابلِ پیش بینى اند
تمامِ آدمهایى که حرف می برند و مى آورند
آدمهایى که چون خودشان به جایى نرسیدند،
تو را هم متقاعد می کنند به درجا زدن
آدمهایى که تخریب را از تعریف بهتر بلدند
آدمهایى که با کنایه...
گویندبعدهرطوفانی نسیمی میزند بردل ما
گرنزدکه هیچ ویران کرداین ساده آشیانه ما
گربرتابوت برند جسم بی جان را
روح جرمش چیست کشدجسم به نمایان زنده را
به هرکس می آیدآنچه طلب کند
برمانیایدآنچه به دل افتد
پرکند خانه اش را ز امیدی فردا
به نابودی کشدناامیدی همه فراداهارا
عشق به...
آرزو کنیم حال همه در این فصل بهار خوب باشد
خیابان پر باشد از عابران سر خوشی که نه غصه ای برای خوردن دارند
نه مشکلی برای حل نشدن، نه دلیلی برای گوشه گیری و تنها بودن
عابرانی که سرخوش و آسوده از کنار هم عبور می کنند
و می...
کلمات در کنار هم زیبا ، مُتاثر، دل گیر وعذاب
دهنده هستند.
کلماتی که نوشتنشان سَهل است و بیانشان
دشوار.
تا وقتی که پشت ِحصار دندان هایمان قرار گرفته اند
و حَبس هستند؛ همه چیز خوب است.
اما وقتی شکسته می شود و تلاش برای بیرون آمدن
می کنند؛ همه...