متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
آرزوها زیاد است و زمان کوتاه...
در این شب هر آرزویی را آرزو کردن و هر آرزویی را آرزو نکردن؛
همراست با سود و زیان...
اما در این میان، تو را آرزو کردن سراسر سود استُ سود...
پس آمدنت را برای روزهایی که نفس هایم به شماره افتاده است آرزو...
دلم کمی قدیم میخواهد...
کرسی مادربزرگ را ...
آن دیزی هایی که هر ظهر جمعه در مطبخ بی بی خاتون در حال قل قل بود را...
گرمای واقعی در عمق سرمای زمستان را
حتی دلم آن روز هایی را می خواهد که حتی از صبحش هم انگار خدا یک کیسه...
عادت میکنی
به دلار ۴۰ تومنی
نداشتن اینترنت
و نداشتن کسی که دوستش داری یا عشق یه طرفه
و به همه چیز
معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی یا حق با اونه بعضی وقتا معنایه دیگه داره بعضی وقتا یعنی این رابطه از غرور برات با ارزش تره🥀
آشفته و پریشان به دنبال گمشده ام میگردم دربین آدم ها نیست نشانی از او،لابه لای کتاب هاچیزی ازآن پیدانکردم ...
تمام افکارم را خانه تکانی کردم تا به یاد آورم لحظه های تنهایی ام راکه مرادرآغوش میگرفت وتکیه گاهم میشد.
همدم صحبت هایم بودوقتی که دلم میگرفت. اما من...
عقربه های ساعتم را
به صدای قلبت آمیخته ام
دیدن تورا کوک کرده ام شاید به صدا در آید...
نگین رازقی
تنهاست ، اما ریشه دارد اما سبز است و بسیاری از ما همچون درختی در کویریم
ولی تا کی
غم پیرمان کرده است و در این هوای سرد دلگیر شب زمستانی
حتی جرعه نسیم گرمی نمی وزد
و صبر
آری صبر
زندانیست
که تنها پناهگاه ماست
و ما ناامیدانه
در...
آدمی مگر چه می خواهد جز کمی توجه
جز کمی، کجایی نگرانت شدم؟ جز کمی دلواپسی از زبان دلدارش
آدمی مگر چه می خواهد در این وانفسای روزگار که دلگرم شود به ماندن، به یک نرفتن
دلگرم شود به زندگی کردن در این روزهای سرتاسر قندیل بسته
آدمی مگر چه...
نمیدانم با خودم چند چندم
اما باید تا الان میهمان ها رسیده باشند ...
بغض می آید ...
اشک می آید ...
غصه می آید ...
و در خانه ی وجودم
مهمانیِ عجیبی به راه می افتد...!!!
گاه دلم پرواز میخواهد
گاه سقوط
آدمی است دگر
یک روز در اوج پرواز است یک روز در موج توفان است
دلنوشته :المیرا پناهی درین کبود نویسنده
زلف های پریشانم را فرش زیر پایت میکنم
نور چشمان بر انتظار نشسته را چراغ راهت میکنم …….گر بخندم دیوانه ام پس در همین راه گر نیایی با خاک هم آغوشی میکنم.
نویسنده:المیرا پناهی درین کبود.
کاش خبر مرگِ بعدی، خبر مرگِ خودم باشه. به شخصه دیگه ظرفیت شنیدن این همه خبر بد رو ندارم.
اسیر
آهوی چشم هایت
میگویم باران:آسمان میبارد میگویم بهار:شکوفه لبخند میزند میخواهم نام تورا بر زبان بیاورم؛زبانم میگیرد.
شب می شکند؛
در تاریکی نور نیست، درروشنایی نور نیست، اما روی ماهت فضا را منور کرده است. ازدور ترین نقطه آسمان، مهتابی بایداز صحرا،صخره
و سنگ دلت بگذرم تا آهوی چشم...
همه درآرزوی دیدن کهکشان راه شیری هستند..
اما آنهانمیدانند که من بادیدن
چشم های تو به آرزویم رسیده ام!
نگین رازقی
وچه سخت است!
خواب برای کسی پایان خوشی هاباشد
وبرای دیگری شروع دلخوشی ها....
نگین رازقی
آدما میان که یه روزی برن..
هیچکس نیومده که بمونه!
نگین رازقی
در زمستانی که عشق
در خانه نشسته باشد
گرم تر از تابستان می توان خندید
رعنا ابراهیمی فرد