متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
بر هر کوچه ایی میخواهی قدم بگذار
بر هر قلبی میخواهی عشق بورز
اما لبخندت را بر دنیا قاب عاشقانه کن
که دنیا آلوده ی لبخند توست
دنیا زیباست
که دوست داشتن مرا نیز بر تو بهانه کرده
عزیزحسینی
🫂❤
فرشته رضایی
چیزهای زیادی یاد گرفتم
اول اینکه زودرنج نباشم
اشکهای زلال چشمانم را بی دلیل روی صورت اندوهناکم نریزم
یاد گرفتم باید قوی تر از آن باشم
که حرفهای اطرافیانم چشمانم را بارانی کند
یاد گرفتم تنهایی همیشه هم بد نیست
دنجِ گوشه تنهایی ام برای خودم
زندگی عاقلانه ای ردیف...
آدمها خیلی عجیب شدند
حتی وقتی برا سبکی دلت هم که شده با یکی درد و دل میکنی
زود دچار توهم و سوتفاهم میشه !
همین سوتفاهم ها دوستی ها رو خراب میکنه
یا باید درد و دل نکنی یا باید قید دوستی رو بزنی
رعنا ابراهیمی فرد
تا وقتی نفس میکشی
هرگز
پایان معنایی ندارد
این را
نبض های کوبنده رگهایت می گوید
این را
نفس های گرم شبانه
سماور در حال جوش اجاق
عکس های قاب شده ی دیوار
این را
امضای روی کاغذهایت
چگونه از پایان حرف میزنی
وقتی کسی شبها
خواب بوسه هایت را...
به خودمان بدهکاریم
وقتی مدام زانوی غم بغل میگیریم
وقتی زنده ، زنده
خودمان را در اندوه زندگی با دستهای اندوهگینمان می کُشیم
کِی قرار است به خودمان برسیم
کی قرار است عشقی که به دیگران می دهیم برای بودنمان صرف کنیم
قهوه از من فنجان از تو
شروع کن...
آدمها در این دنیای بی عاطفه نیاز به عشق دارند به یک همراه که سکوتشان را درک کند آنها را با دانستن نقص هایشان همانگونه بپذیرد بدون آنکه بخواهد تغییرشان دهد دوستشان داشته باشد ، آدمها به یک همراه به یک همدل به یک همراز
به یک روح در دو...
مگر خوشبختی
همان لبخند غیر قابل کنترلی نیست که چند ثانیه روی صورتت می نشیند؟!
مگر همان عطر چای و هل پیچیده داخل آشپزخانه نیست؟!
لباس راحت و خنکی که بعد از یک روز سخت تحصیلی یا کاری می پوشید؟!
آب خنکی که با پایین رفتن سیب گلویتان را تکان...
خانوم جان همیشه می گفت هر وقت دلت تنگ شد
میل بافتنی رو با یه گوله کاموا بردار
بعد بشین و برای خودت،
یه ژاکت بباف !
همینجور یکی زیر یکی رو
خوشی ها و محبت ها رو بیار رو
هر چی تاریکی و دلخوریه رو ببر زیر
به خودت...
تو زندگی همه چیز باید تقسیم بشه!
مثل خوراکی ها و لبخند ها...
ولی دنیاتو با کسی تقسیم نکن!
دنیای تو مال خودته...تقسیم کردنش
زیبایی هاشو از بین میبره:)
نویسنده: نغمه اردشیری
باید دوباره بخندیم
باید بازم به موسیقی گوش کنیم
باید آسمون آبی رو ببینیم
باید از ابتدا شروع کنیم
رویاهامون هنوز ما رو میخوان
پس دوباره پاشیم
چون قراره شهرمون
به قشنگی همون شهر قصه ها بشه
شاید کوه به کوه نرسه
اما رویاهامون بهمون میرسن
پس پنجره رو باز...
یه سهم ما قفس نبود قفس به دست آدمی ساخته شد
سهم ما قفس آدم نبود فرشته بود که به حسادت به قفس انداخته شد
سهم ما قصری از جنس صفا و نهری از جنس دعای ماهیا بود
که آتش بیرحم از حرص کباب سهم ما را از گرما فروخت...
رسم روزگار را میبینی،
این مردمان
گاهی میشود غمگینمان کنند
گاهی هم شاد
در هر صورت باید خندید و گذشت کرد
میدانی چیست؟!
تمام کسانی که سعی می کنند به هر نحوی مانع پیشرفتمان شوند فقط ما را قوی تر از قبل خواهند ساخت
و این ثابت کننده قدرت درونی...
جز تو نمیتوانم به هیچ کسی دل ببندم
در این میان این دل هم لجبازیش گرفته و آغوش تو را طلب میکند
میدانی چی دردناک است؟!
با این که دیگر نمیتوانم کنار خود داشته باشمت
ولی هنوز هم قلبم به عشق وجودت میتپد
و من را از درون نابود میسازد...
من از شب نمی ترسم.
اما خاطرات ترسناک اند.
تاریکی بعد از به یاد آوردن آنها، یک ظلمت معمولی نیست.
مرا به یاد آرامستان می اندازد .
جایی که مردگان آرام می گیرند و بازمانده ها آشوب می شوند؛
از یادی که از دیگران به جا مانده است.
خاطرات مرا...
خونه ها خالی از سکنه شده
کوچه ها آروم و ساکته
هیچ صدایی به گوش نمی رسه
گویی آنچنان که شهر مرده است
بارالهی چه بر سر این مردم آمده
چرا هیچ صدایی به گوش نمی رسد
گویی از درد و رنج زیاد به سکوتی مرگبار دچار شده اند
چه...
قلب آدما رو نشکونید بهشون نگید آدم خوبی هستی بعد خودتون بدترین ضربه ها رو بهشون بزنید ضربه این اتفاق و شدت اون درد تا ابد تو سینشون میمونه و بدترین حس ها رو ایجاد میکنه حواستون بیشتر به حرفا و کاراتون باشه
یاسمن معین فر
تنها کسی که وقتی باهاش حرف میزنی نیاز به توضیح دادن اضافه نیست خداست چون بهتر از هرکسی از حال دلت با خبره
یاسمن معین فر