متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
خیلی وقتا میشه از تنهایی به کوه رسید
یه کوه صبر یه کوه سبز ، نمونش همین الآن
مث اون کوهی از دور سبزه
ولی کلی سیاهی و مور و ملخ توو خودش جا داده
و پر از زوزه ی گرگ و ناله ی کفتار
از دور بهت لبخند میزنه...
دیوانگی اخ چه حس عجیبی است وقتی جوانی اما دلت پیر
وقتی میخندی اما پر از بغض
درد ما عشق و عاشقی نیست
درد ما دوری از یار نیست
کاش درد ما فراق یار بود
درد ما اگر گفتنی بود که دیوانه نمی شدیم
درد ما کاش فقط کمی سخت...
خیالی بافی های خود را در راه موفقیت به کسی نگویید
از این شاخه به آن شاخه پریدن هایتان را
شاید مسیری در ذهن تان تداعی کرده اید که در نیمه راه پشیمان شده اید
و می خواهید فرمان خیال بافیها و داده هایتان به کاینات را به مسیر دیگری...
من ۱۷ سالگیت مبارک ...
من به آفتاب گردان شبیهم
در تاریک ترین روز ها در پی نورم
حتی وقتی که سرم پر از دانه های سیاهه
من چون رویاهایم اوج گرفتم
پشت به تمام ستاره های شب
تا برسم به صبحی که تنها از خورشید طلب نور می کرد ...
فرقی نمیکند ...
اهل نوانخانه جان گریر باشیم یا اهل خانواده ای کم جمعیت یا پرجمعیت ...
همه ی ما دوست داریم در زندگی امان بابا لنگ درازی داشته باشیم که
تمام حواسش به غم و غصه هامان باشد!
بابا لنگ درازی که با وجود آنکه جودی تنها بود
شده...
آدم هایی هستن توی زندگی
نه نزدیک ، که گاهی حتی هزار فرسنگ دورتر
ولی انگار این آدم ها همیشه باید باشن ،
چسبیده به تو ، چشم تو چشم با تو ،
هم نفس با تو ...!
این آدم ها انگار حقِ تو هستن مال تو هستن
و تو...
شب قضیه اش فرق می کند
شب ها زیر سقف خانه های شهر
نه اثری از تظاهر می ماند
و نه ردی از خنده های دروغین،
شب ها آدم ها می مانند و تلخی حقیقت،
آدم ها می مانند و تنهایی و اشک
و تاریکی و سکوت،و یک دلتنگی بی...
زیاد پیش آمده، خیلی زیاد !
که حوصله ی خودم را هم نداشته ام ،
ولی با همان حال ؛ حرف های دیگران را گوش بوده ام،
زیبایی هایشان را چشم، و زخم هایشان را مرهم
زیاد پیش آمده که کم آورده ام و با کوهی از بغض،
نشسته ام...
عاقلانه کنار گذاشتمت
اما هر بار که مژه ای می افتد
روی گونه ام بی اختیار
تو را آرزو می کنم
مثل بعضی صبح ها
که یادم می رود نیستی
و من برایت می نویسم صبح بخیر مامانم!
تمام توجهم به اون بود
با اینکه میدونستم اشتباهه
اونقدر اشتباه که دوست داشتنش رو به هیچکس نمیتونستم بگم
اما اون
با من دوست بود.،
هروقت بهش میفهموندم دوسش دارم و برام بیشتر از یه دوسته اون قهر میکرد
و میگفت ما فقط دوستیم
هفته ای سه بار دعوا و...
خاطره بسازیم از لحظه های خوب
خاطره بسازیم از نگاه های عاشقانه
از حرف های صمیمانه ...
خاطره بسازیم از دور هم بودن
از لحظه های ناب دوست داشتن
خاطره بسازیم ...
خاطره هایی زیبا ...
ما به عشق این خاطره ها زنده ایم
رعناابراهیمی فرد (رعناابرا)
می خواهم مست شوم ...
مثل روزهای پرخنده ای که صدای خنده هایمان درو دیوار همسایه را به لرزه در می آورد
می خواهم مست شوم مثل ان روزهایی که از صبح تا شب خانه بازی می کردیم و هیچ خسته نمیشدیم
می خواهم مست شوم مثل ان روزهایی که...
بعضی آدم ها...
آن طور که باید قدر ما را نمی دانند
آن طور که باید از ما تشکر نمی کنند
آن طور که باید به خواسته های ما احترام نمی گذارند
آن طور که باید حرف هایمان را نمی فهمند
نمی توانند آن طور که هستیم ما را بشناسند...
عاشقانه هایت را در سبدی بگدار
عاشقانه هایت مهم ترین بخش زندگی ات است
به راحتی در اختیار کسی قرار نده
ثروتمندترین لحظه ها ...
لحظه هایی ست که عاشقانه هایت را تقسیم میکنی
عاشقانه هایت را در سبدی بگذار
تا هر از راه رسیده ای ...
دست درازی نکند...
پنجره را بگشا بر روی تمام خوبی ها
کینه ها را فراموش کن
قلبت را کمی به آرامش دعوت کن
ببخش کسی را که دلت را شکست
ببخش دستی را که سیلی محکمی بر صورتت زد
زمین گاهی تهی شدن می خواهد
گاهی لم دادن دلش می خواهد
و گاهی...
.
خوب من...
چه اشکالی دارد کمی دیوانگی کنیم
چه اشکالی دارد از چیزهای کوچک لذت ببریم
چه اشکالی دارد گاهی بی بهانه بخندیم
اوج بگیریم در بین اندوه ها و زانوی غم بغل گرفتن ها
قهقهه سردهیم ...
انگار چیزی برای غصه خوردن نیست
چه اشکالی دارد آغوش یار...
دلتنگ که می شویم
آدم دیگری می شویم
جور دیگری برداشت می کنیم
آدم لجبازی می شویم
کج خلقی می کنیم
جواب سربالا می دهیم
خیلی وقت ها با حرفهای نیش دارمان
کسی را که دوست داریم می آزاریم
دلتنگ که می شویم
سختگیر تر ، نامهربان تر از روزهای...
کاش میشد چشمامونو باز کنیم
و بگیم همش خواب بود
تمام لحظات سخت و تلخ
و همه روز هایی که از سر ناچاری گذراندیم
همه جزئی از یک کابوس طولانی بود
اما آدمها وقتی میمیرند بیدار میشوند
چه کسی ضمانت میکند دنیای بعد را؟
چه کسی از آرامش بعد از...
برای خودمان هم وقت بگذاریم
آهنگ ملایمی در خانه پخش کنیم و به دور از غم و غصه ها
به دور از چه کنم ها ...
به دور از فکرهایی که ذهن ما را بیمار میکند
فارغ از همه جا در خانه موج زنیم و دستهامان را به فضای محدود...
به کسانی در زندگیمان ارزش دادیم
که هیچ ارزشی نداشتند
پای کسانی واستادیم
که یه همه پایبند بودند
به جز ما که برایشان میمردیم
برای کسانی به آب و آتش زدیم
که برای همه وقت داشتند الا ما
خیلی از ما وفادار ماندیم به کسانی که
معنی دوست داشتن را...
من ایمان دارم زندگی ما در عمق کهکشان ها، جایی ورای زمین و زمانه ای که ما در آن ایستاده ایم، ادامه دارد، جایی آن سوتر از پهنه ی کرخت زمان. آنجا که ستاره ها حیاط خلوت آدم ها و سیاهچاله ها، پنجره های روشنی اند برای شکفتن. آنجا که...