و خداوندگار پالت را در رنگین کمان آویخت ولوله ای بر پا شد نور پاشید گل روئید و دختر خنده ای زد و آهسته گفت : که خدا را دید
رنگینی رنگین کمان را در لطافت قطره ای یافتم که هنگام عبور نور از قلب عاطفه ، عرش را به زمین تواضع ، نشست ...
آمدی تا در ضیافت با شکوه رنگین کمان برگ ها با آتش بوسه هایت به تن نیمه عریان عروس پاییز جان دوباره بخشی و در فصل عطش آینه ها رنگ وجود زنی بر شبه خیال... پاییز سربلند و خواستنی تر شد وقتی تو آمدی...
از جایی به بعد حرف هیچکس را گوش نمی کنی فقط به ندای قلبت اعتماد می کنی از جایی به بعد فقط به خاطر ارامش دل مهربان خودت تصمیم می گیری درسترین کار را انجام دهی زخمهای دلت را با لبخند می پوشانی نامهربانان را می بخشی به آنها مهربانی...
بعضی ها می روند که بروند نه ردی نه خاطره ای نه یادی بعضی ها می روند و از خودشان زخم کاری بجای می گذارند زخمت را می خراشی مشت مشت نمک به روی زخمت می پاشی که مبادا یادت برود با تو چه کرد اما نفر سومی هم هست...
در بدترین شرایط زندگی بخاطر داشته باش همانطور که نمی توان جلوی اتفاق بد را گرفت همانطور هم نمیتوان جلوی اتفاق خوب را گرفت درست مثل رنگین کمان پس از بارش باران های تند درست مثل بهار و روییدن شقایقها که هیچ قدرتی نمی تواند جلوی آمدنش را بگیرد اتفاق...
انگشت های رنگینت پروانه های کوچک چالاکند که با نشستن و برخاستن و رفت و بازگشت هماهنگ روی دو شانه ی تو رنگین کمان مرا می سازند این چشم های توست گردونه ای که خورشید را مثل سر بریده ی یحیی از روی شانه های شهر برمی دارد و روی...
هیچ وقت رنگین کمان را نمی بینی اگر به پایین نگاه کنی.
اسفند یعنی؛ شاهکار نقاشی خداوند، روی زمین یعنی ترسیم یک تابلو با جوهر عشق یعنی کشیدن رنگین کمان در یک شهر خاکستری یعنی لحظه ی زیبای تولد یک شکوفه در برف
جریان دارد رنگینکمانی از عشق در رگهایَم مرا با هر باران به یاد بیاور.
آسمان دی/پُر شد از بادبادک/رنگین کمان
این روزهادوره ی رنگین کمان هاست! یکرنگ که باشی، زود چشمشان را میزنی... خسته میشوند از رنگ تکراریت!
همانطور که شما چشم برای دیدن نورها و گوش برای شنیدن صداها دارید ، همانطور هم قلبی برای درک زمان در سینه دارید ... و هر زمانی که با قلب درک نشد ، وقتی است که از دست رفته ، مثل رنگین کمان برای آدمی نابینا و نوای بلبل خوش...
ما در مدرسه یاد گرفتیم که اگر منشوری داشته باشیم و اجازه بدهیم شعاعی از نور از آن عبور کند ؛ خواهیم دید که نور به هفت رنگ تجزیه خواهد شد ، همان رنگهای رنگین کمان عشق هم همینطور است ؛ اگر عشق را در منشور عقل و خرد بشری...
محبوبم اگر صدا رنگ داشت بی گمان صدایِ تو رنگین کمان بود حیف است هوایِ پاییز هدر شود بیا دستهایت را به من بده تا با هم در امتدادِ پاییز رویِ زرد و نارنجیِ برگ ها قدم بزنیم و همه یِ شهر را مبتلا کنیم به عشق زحمتِ بارانش با...
چه فرقی می کند من عاشق تو باشم یا تو عاشق من؟! چه فرقی می کند رنگین کمان ... از کدام سمت آسمان آغاز می شود؟!