تو از ایّوب می گویی که صبرش آن چنان بودَست پُر از بیتابیَم امّا تو از من تاب می خواهی کنارت هستم و عاشق، نفسهایم همه اُمّید مرا رفته، مرا مُرده، مرا در قاب می خواهی؟