متن غزل
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات غزل
تمام نقطه های دل،
قلمرو دلت شده؛
تو پادشاه دل شدی،
به یک نگاه مهربان!
زهرا حکیمی بافقی،
بیتی از یک غزل.
خانواده، بسترِ عشقی عمیق و، بی ریاست؛
بکرِ مهرش، بهتر از: جامی عقیق و، پُربهاست؛
در دلش، گُل می کند، دل لحظه های نابِ ناز؛
سبزه زارانِ نهانش، تا هماره، باصفاست...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
.
گرچه این دنیایِ فانی بی وفاست
گرچه رسمش غیرِ تنهایی نخواست
رود باید بود و از متنش گذشت
این گذر، میراث سبز لحظه هاست
مهربانی کن! بخند و شاد باش!
بی خیالی، چاره ی هرروز ماست!
زندگی، دریاست! ما، در کشتی اش
عشق، تنها عشق! آری ناخداست!
عشق ما...
بی تکیه گاهِ شعرِ تو، دنیا ستون نداشت
غرقِ سکوت بود جهان ،چند و چون نداشت
آیینه بود وصبحِ بهاری پریده رنگ
رگ های کوچه باغِ گل سرخ ،خون نداشت
از چشم های اَبر، فقط زخم می چکید
پشتِ سر مسافر، باران شگون نداشت
فرهاد بود و تیشه ی زنگار...
ای آنکه چشمان قشنگت رنگ دریاست
هم ساحل آرامش و هم دشت رویاست
مغرور زیبایم غزل جان گیرد از تو
جانا. غزال چشم تو. روح غزلهاست
پیشم بمان و با دل من عاشقی کن
چون بی تو دل افسرده و غمگین وتنهاست
با من بمان و عشق را نجوا کن...
به تو می آید
تو ماهی ، آسمان نه ، که خدا به تو می آید
در این سر زمین عجایب ، وفا به تو می آید
تو مهربانی ، در کلام شرم و حیا داری
اما ، وقتی میخندی ، زیبا به تو می آید
بانوی غزل هستی ،...
باور نکردم
بار اول که دیدم گیسوی تو را باور نکردم
آنقدر زیبا بود ، که ماه را با خبر نکردم
تو فراتر از خدا بودی ، دیدم که .. ..
احساس عجیبی ست ، جذاب تر نکردم
پیچیدگی چشمانت ، غرورم را زود شکست
تا آمدم بگویم ، بانو...
در رخت خاموشی غم فروغ وجود
غصه ها نثار عشق، سوزان همه وجود
روزگار بی چابک در گردابی گرفتار
مانده ام در پیغمبرش، بی رحم کرد وجود
مرگ زورد رس، آتشی در دل افکند
پرواز زندگی ما، به پایان برد وجود
آن شبی که خاطرهٔ تلخ راهم پر کرد
از...
شعری به جان نشسته و اشکی به دیده ام
دل رمیده و دردی کشیده ام
در مدح عاشقی تو شعری سروده ام
عالم اگر غزل بشود من قصیده ام
با تو
امشب فکر تو در خیالم پر می زند
عاشقانه های تو بر دلم سر می زند
سالهاست به دل قبله گاه عاشقی شده ای
که بر کعبه ی دلت خالصانه در می زند
روشن دل گشته ام در ره عشقت لَختی بتاب
که تاریکی شبهای من با تو...