شانهات مجابم میکند در بستری که عشق تشنگیست
اگر سردت هست بگو تا یک آغوش بیشتر دوستت بدارم !
از فاصله ها خسته، محتاج به آغوشم باید تو بلد باشی، بر سینه فشردن را
قدرتِ عشق بنازم که به یک تیر نگاه جانِ شیرین بسپارند دو بیگانه به هم !
ضربان این قلب وابسته به تویه
از تماشای تو چون خلق نیارند ایمان ؟ کافرَست آن که تُرا بیند و بیدین نشود !
ولی این جمله بیا بغلم ببینم چته قشنگ همه غرغرها رو میشوره و میبره ️️️
کافه گردی با تو در دی ماه می چسبد عجیب گور بابای همه،استاد و درس و امتحان
عالم اگر بَر هم رَوَد ، عشقِ تو را بادا بقا ...
رُخ بنما که چشم توست دوای چشمان تَرَم
دیده را فایده آن است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را
من دوست دارم برای همیشه فقط تورو ️️️
عشق یعنی که جهان غایب و تو حاضر قلبم باشی...
زنده ام تا در تنم هُرم نفس های هست ... ️️️
صدایت ساز را میرقصاند و .. نگاه به لبانت بوسه را مقدس میکند .. ️️️
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهام و نفسی که خون مرا تازه میکند تویی !
چه زمستانِ غم انگیز بدی خواهد ماهِ دی باشد و آغوش کسی کم باشد
بُریدم از همه؛ برگرد تا که زنده شوم و از تمام جهان سهمِ من تو باشی و بس!
صنما شاه جهانی ز تو من شاد جهانم
ای کوه پر غرور من ، سنگ صبور تو منم
خانه ای که درآن مادرنفس بکشد هیچ گلدانی خشک نمی شود.
عکستو گذاشتم صفحه گوشیم هر دفعه قفلش رو باز میکنم، نیم ساعت قفل میشم ...
صبح می بوسم تو را ، شب توبه میگیرد مرا صبح مشتاقم ولی شب حال استغفار نیست
بغلت...خودش یه سیاره ی کوچیکه که من توش آرومم...