متن کربلایی علی محمد ملکی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کربلایی علی محمد ملکی
ماه مردم تو آسمون رویت شد داره میدرخشه
اما ماه من خیلی وقته زیر خاکه
دیگه رویت نشده
دلم براش تنگ شده 🖤
این علی، علی سابق نیست
خوشیم که برنمی گرده
حق داره آخه با این دستاش
زهرای شو خودش کفن کرده
با یه دل شکسته، دستای پینه بسته
علی رفت
بهتر بگیم ما روزی که رفته زهرا
علی رفت
دلتنگی من صدا ندارد اصلا..
راهی است که انتها ندارد اصلا ..
گفتی غم تازه ای برایم داری
این خانه پر است جای ندارد اصلا
اشک ناخودآگاه
اشکی که از گوشه چشم با دیدن عکس تو سرازیر میشه یادآور هم خاطره ست
هم خون دل هم آه حسرتی که از جانم بیرون میشه دلتنگتم
شاید مرگ بتواند جسم و نگاه ها دو عاشق را از هم جدا کند
اما هرگز قدرت ندارد که قلب و یاد تو را از من دور کند
🖤 کربلایی/سادات 🥀
سلام على حسرت بَقیَت فی القلب؛ و ربّما ستبقى
سلام بر حسرتی که در قلب 🖤ماند و خواهد ماند
القلب💔مجروح و محزون من مصیبتک
و چه سخت است وداع با تو
وقتی طاقت جدایی نیست
جسمم می رود اما روح و قلبم کنار می ماند
پنجشنبه های دلتنگی
وادی السلام...
اگه دلت براش تنگ بشه چیکار میکنی؟
+ خب بهش زنگ میزنم یا قرار میذارم ببینمش دیگه
اگه نتونه جواب بده یا نیاد چی؟
+ برای چی نتونه؟
هیچی ولی کاش دلت برای عشقت که دیگه تو دنیا نیست تنگ نشه
خنجر شمر بهانه بود
آخر غصه فراق کارش را تمام کرد
در خواب دیدمش...
+ بعد چه شد؟
- آرزو کردم همان اتّفاقی که برایِ اصحابِ کهف افتاد برای من هم بیفتد...
روزهای زندگی را نمیخام
وقتی تو دیگر زنده نیستی
شاید هم من مرده ام
که بعد تو انگار زندگی نیست
علی محمد ملکی
آتشی که تو با رفتنت به زندگی من زدی
هیچ فاتح ویرانگر در تاریخ
به خلق نتوانست بزند
نه اسکندر با تخت جمشید،
نه اودوآکر با رم و نه چنگیزخان مغول
با سمرقند و بخارا
من اختیار نکردم پس از تو سادات دگر
به غیر غم که آن هم به اختیارم نیست
به رهگذر تو چشم انتظار خاکم و بس
که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست
پرسید: چند بار دیدیش که اینطور عاشق شدی؟
گفتم : یک دو نگاه
پرسید: چند وقت است گرفتارش هستی؟
گفتم : سالها
حرف زیاد است اما حوصله ای نیست
از بغض عمیق به گلویم گله ای نیست
گر روزگار نکشد مرا،
بی شک فراق تو می کشد مرا
علی محمد ملکی
برای شب هایی که بدون تو گذشت
من نمی شناختمت من ناراحتم
امروز روز گرم و سختی بود. مشغله روزمره و گرانی، تورم. افزایش دو برابری اجاره به صاحب خانه هیچ چیز نتوانستم بگویم. الان که این را می نویسم در اتوبوس خط واحد کهنه هستم که آرام مرا به سمت خانه می برد. جایی که تو منتظرم هستی. با همان لبخند...
زندگی اجباری ست،
درد ما تکراری ست
زخم ما هم کاری ست
صاحبخانه جوابمان کرده
ما فقط مهمانش تا سر این ماهیم
روزمزدیم اما با همین
دخل کم و خرج زیاد
کربلا هم می خواهیم
چشمامو می بندم و خیال میکنم اینجایی
ولی وقتی چشمامو باز میکنم و می بینم نیستی
تازه میفهمم که چقدر دلم برات تنگ شده
می دونی چرا هر شب اینجام؟
چون هنوز عطر خوش خاطرات باهم بودن داره بهشت من اینجاست جایی که محل قرار عاشقانه مان بود تو دوست...
تنها جای گذر (پایان) عمر
کاش
همین جا باشد در هوای تو