آینه فقط آخرین چهره ام را می بیند من همه ی چهره های گذشته ام را با خود دارم.
محبوب من، زیباترین آینه چشمهای شما بود زمانی که خودم را در آن می دیدم!
آینه خیالت را گیسو می بافد انتظار پنجره کی می آیی
در آینه ات خودم را می بینم ای ماه میان این همه ستاره ای و باز تنها
در آینه بوسید خودش را و نفهمید آن لب که هدر داد، مرا خرج دو سال است...
در آینه بوسید خودش را و نفهمید آن لب که هدر رفت مرا خرج دو سال است
تو رو به روی آینه می ایستی من،دست به سطح مقوایی ات می زنم، سقوط می کنی!
چشم از پنجره بردار منجی در آینه است
تصویر درشتی از غم شدیم و آینه تعبیر خطرناکی از ماست
حسرت دیدار دارد دلم! با سنگ انتقام نشکن این آینه را...
آینه چیه؟ بیا من نگات کنم از خوشگلیات بگم!
سه زن در دنیا زیباترینند: مادرم سایه اش انعکاس تصویرش در آینه... روز مادر مبارک
فاصله ای بینمان نیست رخ ب رخ در آینه ی خیالمی بی هیچ نقطه ی سیاهی
کاش من آینه اتاقت بودم تا هر از گاهیم که شده بهم زل میزدی و من ذوق مرگه اون نگاهت میشدم
دیروز، غرورش همه جا ورد زبان بود حالا جلوی آینه، هم قدّ خودش نیست...
روزی که دلت برایم تنگ شد روبروی آینه بایست وَ ایستاده برای غرورت کف بزن .
دردهایم زبانم را جویده اند در اندوهِ دستهایم پاهایم فرو ریخته اند از برابر آینه عبور میکنم چقدر پلاسیده است گربه ی ملوس ِرویاهایم!
درون آینه ی رو به رو چه میبینی تو ترجمان جهانی بگو چه میبینی تویی برابر تو چشم در برابر چشم در آن دو چشم پر از گفت و گو چه میبینی...
درون آینه غیر از خودت چه مى بینى ؟ تو هم شبیه منى هیچکس کنارت نیست
زندگی همانند آینه است اگر اخم کنید او هم به شما اخم خواهد کرد ، اگر به او لبخند بزنید ، آنجاست که به شما خوش آمد میگوید ...
نیازمند لبت جان بوسه خواه من است نگاه کن به نیازی که در نگاه من است ز دیده پرتو عشق ار برون زند چه کنم دلی چو آینه دارم همین گناه من است
خود را در آینه به نیابت ز من ببوس
کاش چون آینه روشن میشد دلم از نقش تو و خندهی تو ...
آمدی خاطره ها را ورق زدی آینه اشک می ریزد