امید آمدنت را نفس نفس دارم اگرچه طالع و بختم همیشه تنهایی ست
من حسابم زِ همه مردم این شهر جداست من امیدم به خدا، بعدِ خدا هم به خداست
آرام باش آنجا که دیگر راهی نیست خدا راه می گشاید
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم
و در آن تارترین لحظه شب راه نورانی امید،عیان خواهد شد
شد زمستان، عروس جهان، به صد امید بار دیگر به تن کند لباس سپید
وقتی امید از بین برود " زمان " فقط یک مجازات است
دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن من آمدم به امیدت، تو هم خدایی کن
مرا به امید فردا راضی مکن که اگر فردا حرفی برای گفتن داشت امروز می شنیدم
عشق و امید شغل اطباست روز پزشک مبارک
خیال دیدنت چه دلپذیر بود، جوانی ام در این امید پیر شد، نیامدی و دیر شد.....
گاهی باید در دل سنگ رویید بە امید فرداهای بهتر
امید از سیاهی شب نور می تَند تنها خداست دلخوشی آس و پاس ها
... گوش بگیر! او که امید را از تو می گیرد همه چیز را از تو گرفته است.
خدا اگر زبان دل و فکرم را شنیدی برای انسان های انسان و تمام جاندارانت برف شادی را بباران باشد که همه مزین به لبخند و امید به دقایقی شیرین و بیادماندنی باشیم .
بعد از خدا ،تنها امید منی مادر با دعایت رو سفیدم کن عشق و امید من روزت مبارک
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم ..
تو هستی ، تو در قلب منی، و همچنان قلبم می تپد تو مال منی ، همه ی هستی منی و همچنان بودنت به من امید میدهد
گاهی فاصله میگیریم به این امید که نبودنمان حس شود و قدرمان را بدانند ... غافل از اینکه بطوری فراموشمان میکنند که انگار هیچوقت نبوده ایم ....
فقط امیدت به خدا باشه رفیق
خیال دیدنت چه دلپذیربود... جوانی ام در این امید پیر شد! نیامدی و دیر شد...
دنبال مقصر می گردی؟ راه دوری نرو، غیر از خودت کسی تقصیری نداشت! او، فقط به تو کمی امید داد، تو، در مقابل همه چیزت را..!
چه زیباست زندگی کردن با امید نه امید به خود که غرور است نه امید به دیگران که تباهی است بلکه امید به خدا که خوشبختی است
کیم من؟ آرزو گم کردهای تنها و سرگردان نه آرامی،نه امیدی،نه همدردی،نه همراهی .