شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بیهوده انتظار خبر می کشیم ما...
خوشبخت آن کسی ستکه در قلبِ مسافرش به انتظار می نشیندتا بازگردد....
در انتظار تو می میرم و در این دم آخردلم خوشست که دیدم به خواب گاه به گاهت...
تویی تویی به خدا ، جان و عمر و هستی من بیا که جان به لب اینجا در انتظار توام...
چه خوش است انتظارِ تو...
انتظار دیدنتسخت آسان می کند دوری ات خدیجه عطایی...
می بارد برف بر بام خیالمقندیل می بندد انتظار از سوز آه...
انتظار می کشمنفسهایت راپشت پنجره دل واپسیمحمدرضاافچنگی (م.الف.سکوت)...
آینه خیالت را گیسو می بافد انتظار پنجره کی می آیی...
ای طنینِ گام هایت بهترین آوازِ عشقصبحِ من در انتظارِ یک سبد لبخند توست...
اگر از هیچ کس انتظاری نداشته باشید هرگز ناامید نخواهید شد...
به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی ؟...
دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید امشب بیا که نیست به فردا تقبلی...
در انتظار تو بنشستم و سرآمد عمردگر چه داری از این بیش انتظار از من...
انتظارزیباترین نقاشی دنیاست وقتی حاصل تصویرش تو باشی...
رفتیدور شدیدیر شدنیامدیهنوز چشم انتظارم....
اندیشه و سکوتبغض و انتظارچهارگوشه تقدیرمان اینست !...
انارهای کالدر انتظار رسیدن دستانت...
نزدیک تر بیا و به آتش بکش مراعمری به انتظار نگاهی نشسته ام...
نه !اشتِباه نکندر انتِظار تو نیستَمدر انتِظارِ مَنی ام که با تو رفت......
گلوی انتظار خشک استواژه های تنهاییآرام و بی صداانتطار را فریاد می کشند....
کاش... می دانستم...در انتظار ِ طولانی چشم های منتو ...در انتظار چه بودی .........
چشم به راهندمسافراندر ایستگاه عشقبه انتظار...
تکرار بی شمار زمستان پس از بهارای عاشقان، چه رنج بزرگی ست انتظار......
سر روی سینه ات می گذارمدر انتظار صدای قلبتسرم به سنگ می خوردبر می گردم...
در انتظار کَسی،قاصدک از تار عنکبوتمی دهم به نسیم...
تو عُبور می کنی، من بَهار می کِشَمابر و اشک و بومِ خیس، انتظار می کِشَم...
همین چشم به راهی هاهمین انتظارهاتو را از چشمم انداخت....
انتظارتکلیف آدینه ها...
چه غریب ماندی ای دل! نه غمی، نه غمگسارینه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری...
جمعه یعنی انتهای انتظار...
چه حالِ خوبی داردانتظاراگر کمینام تو در میان باشد ......
هیچ چیز بدتر تر از زندگی کردن در حالت ِ انتظار نیست.....
شبم به وعده و روزم به انتظار گذشتبه هیچ و پوچ مرا روز و روزگار گذشت...
سر راهت در انتظارمبرده هجرت صبر و قرارمجز ظهورت ای گل زهرابه خدا حاجتی ندارم...
کاش این جمعه بگوییم به تبریک ظهورش صلوات!...
دلتنگی ما به نهایت خودش رسیده یا صاحب عصر،الهی گلباران کنیم حضور مقدست رو...
موهایم سفید شددر انتظار کسی که قرار بود با عاشقی روسفیدم کند......
میخواهمعوض شودنقش هاتو در انتظاربمانیو برنگردممگر در خیالت...
درخت شمشاد را دوست دارمکه سبز وسر پا درون برفبه انتظار نشسته است برای بهار...
عطر یک شکوفه ی بهار نارنج ات برای من کافیست بهار، تا آمدنت را به انتظار بنشینم...
خودت گفتی که وعده در بهار است، بهار آمد دلم در انتظار است، بهار هرکسی عید است و نوروز، بهار عاشقان دیدار یار است...اللهم بفاطمه عجل لولیک الفرج......
آیا ما سزاوار بودیمتمام خیابان را در باران برویمو در انتهای خیابان کسی در انتظار ما نباشد؟...
یک عمر در انتظارِ کسی هستی که درکت کند و تو را همانگونه که هستی بپذیرد و عاقبت درمییابی که او از همان آغاز خودت بودهای ......
آرامشی که اکنون دارم مدیون انتظاریستکه دیگر از کسی ندارم !...
در آی از دَرَم ای صبح آرزومندانکه سوخت شمع من از انتظارِ خندهى تو...
عمر ، مانند سوختن یک شمع به پایان میرسد و ما همچنان در انتظار کسی هستیم که درکمان کند ......
تو نه دوری تا انتظارت کشمو نه نزدیکی تا دیدارت کنمنه از آن منی تا قلبم آرام گیردو نه من محروم از توام تا فراموشت کنم!تو در میانهی همه چیزی ......
کسی انتظارم را نمیکشد/منم و/زخم کلمات/و صندلی که/پشت پنجره گذاشته شده/برای تماشای قطاری/که ان سوی مرز/ میرود و سوت میزند....
کتاب وقتی باز است ذهنیست که حرف میزند ، وقتی بسته است دوستی است بهانتظار ، وقتی فراموش میشود جانی است که میبخشاید ، وقتی نابود شود ، دلی است که میگرید ......