متن۳۹: در حسرت یک دوستت دارم از او، جوانی از ما برید!
ما آرزو کردیم و حسرتش رو خوردیم دیگران هوس کردن و لذتش رو بردن...
روی قبرم بنویسید به یک خط درشت… حسرت دیدن دلدار مرا آخر کشت…
روسری های تو باعث شده زنبور عسل جای گل، حسرت و اندوه به کندو ببرد
اگر نبوسم حسرت اگر ببوسم شرم شب خجالت من از لب تو در راه است ...
حسرت یه عشق واقعی موند رو دلمون آقای قاضی...
آدمهای منفی به پیچ و خم جاده فکر میکنند و آدم.های مثبت به زیباییهای طول جاده … بلاخره هر دو ممکنه به مقصد برسند، اما یکی با حسرت و دیگری با لذت ...
خداحافظ! خداحافظ! سفر خوش، راه رؤیا باز پس از تو قحطی لبخند، پس از تو حسرت پرواز
پدرم آدم برفی بود که در حسرت شال و کلاهی برایمان قطره قطره آب شد
اگه دیدین یه نفر پشت شیشه قنادی میره تک تک کیک ها رو با حسرت نگاه میکنه آخرشم هیچی نمیخره و میره بیرون نه فقیرِ نه دیوونه فقط یه بدبخت که رژیم داره
رو سنگ قبر ما بنویسین حسرت کادوی ولنتاین رو دلشون موند
برای هر کسی یه اسم توی زندگیش هست که تا ابد هر جایی اونو بشنوه ناخودآگاه برمیگرده به همون سمت ! یا از روی ذوق ، یا از روی حسرت ، یا از روی نفرت ...
دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست
عمر گذشت ، وز رُخَش سیر نشد نظارهام حسرت او نمیرود از دل پاره پارهام ...
سبزینه های زرد یک عمر برشاخسار حسرت خواندم ازغم غربت اکنون که به پرواز درآمدم بربلندترین شاخه حسرت نشسته ام
پاییز هم گذشت و به جز حسرتش نماند مثل خودت که رفتی و دیگر نیامدی
حسرتِ داشتنت تا آخرین لحظه یِ زندگیم همراهمه... تولدت مبارک رفته یِ من، نیامده یِ من
در حسرت یک نعره ی مستانه بمردیم ویران شود این شهر که میخانه ندارد
در حسرت آغوش تو پاییز ترینم
کنارمگذاشتی کهتلخمکنی؟ شرابیشدمنابی،حسرتبکش
میرسد و می گذرد زندگی آه که هر دم نفسی هست و نیست حسرت آزادیام از بند عشق اول و آخر هوسی هست و نیست
تویی که در کنارش مینشینی و با چند آیه محرمش میشوی اما من... منی که عمریست در عشق و حسرتش بسر میبرم هنوز به او ... نامحرمم...
از حسرت دیدار همین قدر بدان که همرنگ شده بخت من و موی سپاهت ... . .
حسرت به دل مانده باد، برای گرفتن دستِ برگها...