و در ساحل چشمانت آرامشی عظیم لنگر انداخته است... لیلا قهرمانی آرمینا
چشمانش چنگیز بود و من ایرانی ویران... لیلا قهرمانی آرمینا
بی تو این ساعت و این دقیقه ها بیمارند نفس گرم تورا ثانیه ها کم دارند
چشمک پنهانی ات قیامت دلبری کردن است، دلبرانه هایت هم همچو قند لب هایت در دلم می نشیند...
و عشق چیزی نیست جز ،تکرار تصویر انحنای لب های مُتبسم تو در ذهنم... لیلا قهرمانی آرمینا
در چشم تو اردو زده یک لشگر یاغی با این من بی اسلحه آخر چه مصافی ست؟
روبرویم نَایست زیبایی ات چشمهایم را می زند بیا کنارم بِایست
من دوست دارم تا ابد با تو بمانم با هر که می بینم کنارم فرق داری
عشقم میدونی بهشت کجاست؟ جاییه که تو باشی نباشی جهنم سهم منه
لمس دستانش... چه بی محابا هر دم... آتش میزند بر جانم...
در جهانی که پریشان شده گر آرامم تار و پود ِ دلم از مهرِ تو پیوسته هنوز..
برای در آغوش کشیدنت /تمام دست های دنیا را کم دارم
دلِ خودم است می خواهد دوستت داشته باشد
دلم را نگاه گرم تو دیوانه می کند
"مسیح" نیستم اما ! "مصلوبم " به عشق "تو...
جُز تو کسی نیست آرامِشِ جانَم
در جان من نشسته ای و من برای زیستن مهمان نفس های تو ام.
شاید خدا خواست و این بهار، درخت آرزوهایمان جوانه زد ...
ای آنکه در خیال تو مارا خیال نیست جانابه جز وصالِ تو ما را قرار نیست
بی هوای تو نفس سنگین است رخصتم ده نفسی تازه کنم
و از میان تمام شهر این لبخند توست که شعبه دیگری ندارد
شهر را گشتم که مانند تو را پیدا کنم!! هیچ کس حتی شبیهت نیست فوق العاده ای...
چه "صبح" ... قشنگی می شود اگر یکروز بجای حسرتت تو را داشته باشم.!
تو نوبرانه ی تمام فصلهایی..