تو را آنگونه دوست دارم که بیماری لاعلاج ، مرگ را ...
در دلم خواستن مرگ کسی نیست، ولی کاش هر کس به تو دل بست بیاید خبرش!!!
عاقبت میهمان یک نفریم مرگ با طعم تلخ شیرینی
ماهی را رها کن این نوازش بی آب یعنی مرگ علی گلشاهی (ورژیرا)
تو شیرینی چو سیگاری که قبل ازترگ می چسبد پر از سم نفس گیری، که باشی مرگ می ارزد!!
مثل ماهی به وقتِ فراموش کردنِ آب، تو را فراموش کردم و مرگ مرا در آغوش گرفته...
دهانت بوی مرگ دارد نگاهت هم تفنگ لعنتی
خداحافظی را بلد نیستم کنار تو تا مرگ می ایستم
از مرگ نترسید از این بترسید که وقتی زنده اید چیزی درون شما بمیرد به نام انسانیت
چهار فصلِ زندگی بی تو برایم مرگ بود آرزوی زندگی در فصلِ پنجم کرده ام!
مثل تن خسته ای که خواب می خواهد آنقدر خسته است، جانم که مرگ می خواهم....
عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود، او که از جان خودت دوست ترش میداری
عشقبازیمان به وقت گل سرخ هزار سال طول کشیده بود و جدایی به وقت مرگ، تنها ثانیه ای.
در این دنیا که پایانش به مرگ است برای هم اگر مردیم قشنگ است .
عینِ مرگ است اگر بی تو بخواهد برود او که از جانِ خودت دوست ترش میداری!
سربه شانه ی جاده در آغوش گرفت مرگ را عاشقی که معشوقش از راه بدر شده بود
مرگ پشت سرمان بود، نمی دانستیم بوسه ی آخرمان بود، نمی دانستیم…
مطمئنم گفته بودی : با توام ، تا روز مرگ من فقط شک می کنم گاهی ... مبادا مرده ام؟
یادش همه جا هست، خودش نوشِ شما ای ننگ بر او، مرگ بر آغوش شما
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻣﺮﮒ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺧﺒﺮﺵ
ای کاش می رسید به جانم نگاهِ مرگ افسوس دستِ مرگ خریدارِ من نبود
الفرار از مرگ… هیهات از لبت؛ باید گریخت تا نبرده جان من را هم به یغما بوسه ات!
خنده ات دستی ست که مرگِ مرا هر روز دورتر می اندازد..
مردم در آرزوی شبیخون بوسه ای یا رب بخواب مرگ رود پاسبان تو