یکدیگر را در آغوش بکشید پیش از آنکه مرگ عزیزی از ما را نشانه بگیرد!
ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن
قطعه ای از بهَگَوَد گیتا "خود مرگ شده ام ،ویرانگر دنیاها."
مرگ قدیمی ترین قصه هست، اما برای هر آدمی تازگی دارد.
بشارت می دهد هر دم عصای پیر در دستم که مرگ اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا؟
بگذار هر چه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج روزه عمر که مرگ از قفای اوست
سه چیز تمامی ندارد تو و عشق و مرگ محمود درویش مترجم : احمد دریس
به انگشت عصا پیری اشارت میکند هردم که مرگ اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا
بی گمان سخت ترین حادثه مرگ است ولی می شود مرگ در آغوش تو آسان باشد
بی روی خوش تو زنده بودن مرگ است به نام زندگانی
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
آینده برای مرگ ! و امروز برای زندگی ست .
زنده ام تا در تنم هرم نفس های تو هست مرگ می داند: فقط باید تو را از من گرفت
لبخندت که مرا به مرگ می خوانَد ، کجاست ؟
به زندگی زنگ بزن مرگ نشانی کسی را گم نمی کند...!
درونم بغض و اشک و حسرت و آه فقط یک مرگ را کم دارم امشب
آدمهای خوب هم مثل... روزهای خوب دارن تموم میشن!!
سرزمین من چشم های تو است مرا محکم در آغوش بگیر این مرگ بی پدر خبر نمیکند...!
خدایا کاش خوشبختی هم مثل مرگ حق ها انسانی بود
مارادونا هم که باشیم،میرویم
نا خدایی شده ام خسته که بعد از طوفان تا دم مرگ دعا خوانده و پارو زده است
هر چه در آغوش تو اتفاق بیفتد را دوست دارم، حتی مرگ را…
مرگ قشنگ ترین تولد است. مردن بهتر از تن دادن به خفت زندگی کردن است.
این مرگ است که به جای ما زندگی می کند..