شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
یکدیگر را در آغوش بکشیدپیش از آنکه مرگعزیزی از ما را نشانه بگیرد!...
ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن...
قطعه ای از بهَگَوَد گیتا"خود مرگ شده ام ،ویرانگر دنیاها."...
مرگ قدیمی ترین قصه هست، اما برای هر آدمی تازگی دارد....
بشارت می دهد هر دم عصای پیر در دستمکه مرگ اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا؟...
بگذار هر چه داری و بگذر که هیچ نیستاین پنج روزه عمر که مرگ از قفای اوست...
سه چیز تمامی نداردتوو عشقو مرگمحمود درویشمترجم : احمد دریس...
به انگشت عصا پیری اشارت میکند هردمکه مرگ اینجاست یا اینجاست یا اینجاست یا اینجا...
بی گمان سخت ترین حادثه مرگ است ولی می شود مرگ در آغوش تو آسان باشد...
بی روی خوش تو زنده بودن مرگ است به نام زندگانی...
به روز مرگ چو تابوت من روان باشدگمان مبر که مرا درد این جهان باشد...
آینده برای مرگ ! وامروز برای زندگی ست ....
زنده ام تا در تنم هرم نفس های تو هستمرگ می داند: فقط باید تو را از من گرفت...
لبخندت که مرا به مرگ می خوانَد ، کجاست ؟...
به زندگی زنگ بزنمرگنشانی کسی راگم نمی کند...!...
درونم بغض و اشک و حسرت و آهفقط یک مرگ را کم دارم امشب...
آدمهای خوب هم مثل...روزهای خوبدارن تموم میشن!! ...
سرزمین من چشم های تو استمرا محکم در آغوش بگیراین مرگ بی پدرخبر نمیکند...!...
خدایا کاش خوشبختی هم مثل مرگ حق ها انسانی بود...
مارادونا هم که باشیم،میرویم...
نا خدایی شده ام خسته که بعد از طوفانتا دم مرگ دعا خوانده و پارو زده است...
هر چهدر آغوش تواتفاق بیفتد رادوست دارم،حتی مرگ را…...
مرگ قشنگ ترین تولد است.مردن بهتر از تن دادن به خفت زندگی کردن است....
این مرگ استکه به جای مازندگی می کند.....
تو را آنگونه دوست دارمکه بیماری لاعلاج ،مرگ را ......
در دلم خواستن مرگ کسی نیست، ولیکاش هر کس به تو دل بست بیاید خبرش!!!...
عاقبت میهمان یک نفریممرگ با طعم تلخ شیرینی...
ماهی را رها کناین نوازش بی آب یعنی مرگعلی گلشاهی (ورژیرا)...
تو شیرینی چو سیگاری که قبل ازترگ می چسبدپر از سم نفس گیری، که باشی مرگ می ارزد!!...
مثل ماهیبه وقتِ فراموش کردنِ آب،تو را فراموش کردمومرگ مرا در آغوش گرفته......
دهانت بوی مرگ داردنگاهت همتفنگ لعنتی...
خداحافظی را بلد نیستمکنار تو تا مرگ می ایستم...
از مرگ نترسیداز این بترسید که وقتی زنده ایدچیزی درون شما بمیرد به نام انسانیت...
چهار فصلِ زندگی بی تو برایم مرگ بودآرزوی زندگی در فصلِ پنجم کرده ام!...
مثل تن خسته ای که خواب می خواهدآنقدر خسته است، جانمکه مرگ می خواهم.......
عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود،او که از جان خودت دوست ترش میداری...
عشقبازیمان به وقت گل سرخ هزار سال طول کشیده بودو جدایی به وقت مرگ، تنها ثانیه ای....
در این دنیا که پایانش به مرگ استبرای هم اگر مردیم قشنگ است ....
عینِ مرگ استاگر بی تو بخواهد بروداو که از جانِ خودتدوست ترش میداری!...
سربه شانه ی جادهدر آغوش گرفت مرگ راعاشقی که معشوقشاز راه بدر شده بود...
مرگ پشت سرمان بود، نمی دانستیمبوسه ی آخرمان بود، نمی دانستیم…...
مطمئنم گفته بودی : با توام ، تا روز مرگمن فقط شک می کنم گاهی ... مبادا مرده ام؟...
یادش همه جا هست، خودش نوشِ شماای ننگ بر او، مرگ بر آغوش شما...
ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻣﺮﮒ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽﮐﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺧﺒﺮﺵ...
ای کاش می رسید به جانم نگاهِ مرگافسوس دستِ مرگ خریدارِ من نبود...
الفرار از مرگ… هیهات از لبت؛ باید گریختتا نبرده جان من را هم به یغما بوسه ات!...
خنده اتدستی ستکه مرگِ مراهر روزدورتر می اندازد.....
مردم در آرزوی شبیخون بوسه ای یا رب بخواب مرگ رود پاسبان تو...
و میرفتم و میرفتم و میرفتماز روزی به روزیاز شهری به شهریزیر آسمان وطنیکه در آن فقط مرگ را به مساوات تقسیم میکردند !...
هیچ وقت خانوما رو با کرونا تهدید نکنید . خانوما خودشون ویروسی دارند بنام غُرُنا که تا حالا میلیونها مرد را به کام مرگ کشانده...