مستم زدو چشم نیمه مستش وز پای در آمدم ز دستش
نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست
آنک بی باده کند جان مرا مست کجاست
گر نیم شبی مست در آغوش من افتد چندان به لبش بوسه زنم کز سخن افتد
با فنجانی چای هم می توان مَست شد اگر اویی که باید باشد، باشد
پناه مى برم به خیال از شرِّ حقیقت... بیا باران بزنیم و مست بشیم...
موهاتو باز کن بگذار بپیچند در باد اینجا عاشقی با رقص گیسوان تو مست میشود...
تقصیر خود حضرت حق است که مستیم طراحی چشم عسلی،ایده ی او بود!
ناگهان ماسک برانداخته ای یعنی چه؟/ مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟
عشق یک شیشه انگور کنار افتاده ست که اگر کهنه شود مَست ترت خواهد کرد
عشق برای من در چشمان تو زاده شد و من هنوز هم مست از لذت آن دمم...
عشق یک شیشه انگور کنار افتاده است که اگر کهنه شود مست ترت خواهد کرد
پیشِ تو قطب نمای دلم مست می کنه باید بغل کنم تو رو از هر چهار سو!
تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار مستی ات با بغلت هر دو گناهش با من
نگاهم که به چشمانت می افتد حواسم پرت می شود آن طرف دوست داشتنت دوباره ودوباره مستت می شوم
عطر نفس هایت جز من کوچه های شهر را هم مست می کند … چقدر بی قرارتم دوستت دارم عزیزم … .
در ساغر تو چیست که با جرعه نخست ، هشیار و مست را همه مدهوش می کنی؟
تو بعد از کشف الکل ، شاعرانه ترین کشف بشری من از سرودن تو مست می شوم ...
بلبلان از بوی گل مستند و ما از روی دوست دیگران از ساغر و ساقی و ما از یاد دوست
مست عشقم مست شوقم مست دوست مست معشوقی که عالم مست اوست
آنقدر از تو پُرم که بایستم مقابلِ باد پشتِ سرم جهان مست میشود .
تو بعد از کشف الکل ، شاعرانه ترین کشف بشری من از سرودن تو مست می شوم