پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دلخسته کاج پُرکلاغِ باغم و هیچبر شاخه های من به غیراز بار غم نیسترضاحدادیان...
رسم دنیا در همین است آنکه آمد رفتنی ستبعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ستتا توانی خلق را از خود مرنجان با سخنآنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ستعمر و جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولیشیشهٔ عمر گرانم عاقبت بشکستنی ستتکیه بر ایمان خود کن هم رهِ شیطان مشوریسمانِ دست شیطان ظاهراً پوسیدنی ستثروتت بند است بر شب شهرتت با یک تبیعاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ستدل مبند بر مال دنیا، مالِ دنیا بی وفاستخرقهٔ زر هم بپوشی سیم و زر نابر...
نامه ای از هزاران نامه ام برای او که تصدقش میرومگرمای زندگی ام سلام وقتی خسته می شوم ،دوست دارم فقط تو به من بگویی عزیزم دورت بگردم خسته نباشی ومن غرق در آغوش گرمت شوم از وقتی که رفتی خودم را با خیال دیروزهایت مشغول می کنم تا شاید ناغافل امدی وچون گذشته از پشت مرا غرق در آغوش وبوسه هایت کنی ،چه توهم زیبایی !فکرش هم مرا ارامم می کند جان دلم من دیگر آن دخترک پر هیاهوی دیروز نیستم که خواستنی هایش شاید تورا از من دور می کر...
دلخسته و پر از غم ، دنیا پر از سیاهیبر من تبسمی کن ای نازنین نگارا -بادصبا...
ابری ست در مغزم که بارانی به چشمش نیستهیچ انتظاری از خدا جز قهر و خشمش نیستدلخسته ام دلخسته تر از گوسفندی که در زیر تیغ است و جهان دیگر به پشمش نیستدنیای ما دنیای نامردی ست باور کن من دیده ام در ناامیدی ها امیدی نیستاز مرد تا نامردِ این قومی که نامردنداینان نمیخواهند ازاین بیراهه برگردندباگریه چیدم واژه هارا روی هم امااین ناکسان با شعرهایم مُخزنی کردندبا نا امیدی پیش رفتم مثل یک سربار من یوسفی بودم که در رفتم نشد در با...
من دلخسته تنها مینویسم تو تاریکی دل چند سال باید بگذره عطر از سرم بپره ؟...
دلخسته ایم و دل زده از هرچه هست و نیست... در این بساط درد خدا دست عشق کو......
هر کسی تکهای از قلب مرا کَند و گذشتهیچ کس با منِ دلخسته همآواز نشد...