متن رویاهای شیرین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رویاهای شیرین
از آن روزی که افکندی دلم را
میانِ بسترِ زیبای رویا
مدام عاشق شدم، با حسّ جانم
همه، ذرّاتِ هستی را؛ خدایا
"همسفرم تنهایی"
قطار آرام از ایستگاه میگذرد، صدای سوتش در سکوت عصرگاهی طنین میاندازد. پنجرهها قابهایی از دنیا را به تصویر میکشند، هر لحظه پردهای تازه از مناظر باز میشود؛ درختان، رودخانههای آرام، خانههای دورافتاده، همه در گذرند، اما من ثابت ماندهام در میان این تغییرات.
در این سفر، تنهایی...
دلم،
خواب دیده،
تو را،
هر زمان؛
بیا؛
باورم را،
به رویا رسان!
در دلم رویا شده، دنیای شوقانگیزِ مِهر
هرگاه به اسمان خیره می شوم
اسمان مرا به اغوش خویش فرا می خواند
روی پیراهن بلند سفید ابری اش دراز به دراز پهن می شوم اسوده غلطی میزنم دستانم را زیر دستانم می گذارم اسوده سوت می زنم
بلند بلند می خندم ..
و ارام ارام در رویای زیبایم...
گلِ جانخیزِ دلم هستی
نفسانگیزِ دلم هستی
ماورای تبِ رویاها
مهرِ سرریزِ دلم هستی
ـבلم می خواهد در چمنزاری مهمان باشم
زمانش در خواب وفضایش غرق درسکوت باشد.
با گشاده رویی به پیشوازم بیاید خود را در آغوشش پهن کنم تا به
تن خسته و روح روانم جانی دوباره ببخشدو نور خورشید غم هایم را کود کند و با امدن قطره شبنمی از دل...
بهار،
آفتابگردانیست
که رو به رؤیاهایم شکفته…
🌷🌷🌷
رویایت جاریست،
بر آسمان چشمانم؛
باور دارم؛ که تو،
نمردهای؛ هستی...
باور دارم؛ که میآیی،
با شور؛ با سرمستی...