متن امید
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات امید
زندگی درد قشنگی است که به آن دل بستیم
گاه آنقدر بی رحم که نفست می گیرد
گاه آنقدر شیرین که گمانت آرد
دنیا در کف توست
و همین هم شاید ساده ترین قصه یک انسان است
گاه باید خندید به همه دلهره ها
به هوای گلی از خاک خدا...
یلدا
یلدا دخترم حالت چطور است؟
سرای بخت و اقبالت چطور است؟
بگو جیبت پراز پول است یا نه؟
بگو کبکت خروس خون است یا نه؟
به محفل تو بگو آجیل داری؟
انار قرمزی چون سیب داری؟
هنوز بازار خانه سرد کور است؟
هنوز شوق رسیدن بی عبور است؟
درون...
می نویسم آفتاب اما فقط خود را ببین
آفتابم باش و روشن کن تمام این زمین
می نویسم روشنای من تویی ای آفتاب
یک ستاره کی کند روشن زمین را اینچنین
روز ابری در کنار عشق زیبا می شود
ابر یک مقدار، و باران و ، توهم اینجا نِشین
شب...
از شدت عصبانیت قلبش گرومب گرومب صدا می کرد ..فریاد های نامفهومی در ذهنش غوغا کرده بودند و هر لحظه گیج و گیج ترش می کردند ! بدون اینکه مقصودی داشته باشد تلو تلو خوران قدم بر می داشت ، درست در وسط هیاهوی ذهنش ایستاده بود که نور زرد...
در حسرت فردایی بهتر به خواب می روی تا رویا ببینی...
اما با کابوس مرگ بر می خیزی...
خنده را نقاب می کنی تا پی نبرند به غم اشوب گر درونت ...
سکوت را فریاد می کنی ...
و درد را دیکته ...
در بن بست آینده می دوی و...
در جادهٔ پاییزی جوانی گام بر می دارم ...
برق غرور در چشمانم می درخشد و با نوای رویاهای شیرین می رقصم
گوش هایم از شنیدن درست و غلط های مکرر اطرافیان به درد امده است و تظاهر می کنم به فهمیدن !
در رویاهایم سینه سپر می کنم و...
من انتخاب کردم که خوب باشم ...
که در دل مارپیج مشکلات نور امیدم را پیدا کنم و بی بهانه بخندم ...
یاد گرفتم زیر سایه غم خنده کنان برقصم و نوای زندگی را سر دهم ...
من می گذارم رفتنی ها بروند و ماندنی ها بمانند ...
یاد گرفتم...
🍁امسال حال پائیزمان خوب نیست!
به جایِ برگ های زرد و نارنجی آدم های سرزمینم می ریزند. به جایِ بویِ نَم باران، بوی آتش راهِ طرقبه، بلال ذغالی و نوشیدن دوغ آبعلی، بوی اندوه و رنگ غم بوی الکل و راهروهای بیمارستان می آید. حال شهرم خوب نیست. شهری که...
نشسته ام به پنجره نگاه میکنم
دریچه آه میکشد...
تو از کدام راه میرسی ؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود...
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد ...
هوشنگ ابتهاج