متن عطر عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عطر عشق
گرمای ظهر
تنم بوی خوابِ شیرین میداد...
بوی پوست آفتابخورده،
بوی تنِ زنده
تو گفتی:
یکی اینجا عطری پاشیده که هوا عاشق شده.
من فقط نگاهت کردم
باد بوی منو برد...
یه جور شعر بیقافیه،
که بدنم نوشته بود، نه زبانم.
جند شبى بود که من مست خراب باده ى خویش شدم هر جه کردم غزلى مست به دیوان بکشم. که شبى باران زده با تو به دفتر بکشم با قلم مست به دستان توارایه دهم تابه چشمان تو القاب بهشتى بدهم تاجهان را فداى یک صداى تو اقدام تو وخویش...
اگر בر عشق (اבب و احترام )و (توجه و راست گویی )متقابل نباشـב سرانجامے نـבارב..
همانا کـہ اבب عطر آבمیست..
برخیز جانم
صبح دیدار است
آفتاب دارد به ما می خندد
نسیم صبحگاهی
رقص کنان از دم گیسویت
عطر عشق را به مشامم می رساند
برخیز و با لبخندت
دنیایم را به هم بریز
تا من خودم را
در آینه ی چشم هایت ببینم
و دلبرانه ترین واژه هایم را...
بنام عشق ، بنام باران بنام خالق غوغای این خیابانها
ای عشق مرا با خود بگردان در تمام این خیابان ها
میان دستهایت جا بده این دست تنهای غریبم را
مبادا گم شوم زیر باران در ازدحام این خیابانها
رها کن گیسوانت را زیر باران در خیابان ها
که بوی...