بیو عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو عاشقانه
سرزمینی بودم بی ساکن
که تمامم را فتح کردی❤
تو،
با صفای خاص وجودت؛
با نوای سازِ تار و پودت؛
در کنارم بمان و،
زیباترین داستان های دلدادگی را،
برایم بخوان،
با مهر...
زهرا حکیمی بافقی
من،
با تمام حس جانم؛
با سراپای نهانم؛
قدر بودنت را می دانم؛
و گیراترین اشعارِ دیوانِ دیوانگی را،
برایت می خوانم،
با عشق...
زهرا حکیمی بافقی
خاطرتوعزیزه عزیزترازجون وتن
حس میکنم عشق تورفته توی خون من
وقتی نمی بینمت فشارم میره بالا
حسی بهم میگه که بروببینش حالا
در غزل آشفتگی هایم نمایان میشود
هر زمان بر شانه ات گیسو پریشان میشود
چونکه باشد در هوای گلشن کوی تو دل
خاطرم در سایه عشق تو آسان میشود
از فروغ شمع رخسار تو می تابد شهاب
لعل جان بخشت به سان آب حیوان میشود
بر سر کوی تو ازشوق...
من آن موج خموش و بیقرارم
تویی ساحل
و من راهی به آغوشت ندارم
راز دل سرگشته را گفتم
رفتی نپرسیدی غم دل را
فیروزه سمیعی
وقتی تو را دیدم
از چشمانم دو ستاره
و از سینه ام
گنجشکی پر کشید و رفت
حال بى تو
باز است در قفس
با این همه نمى پرد
پرنده ی خیال تو
فیروزه سمیعی
از چشمانت بپرس
چند بهار
پرستو
در پستوی نگاهم
لانه کرد و
به هوای آسمان ابری تو پرواز
سیب سرخ
چرا به لبانم
رشک می ورزد
و
رنگ های نارنجی و زرد, شرابی
چرا این قدر به من می آیند
آری
زمستان با من شکل
بهشت بود
که خدا
از...
هنوز می تپد
بر تن سپید کاغذ
قلب سیاه کربنی...🖤
...و
اینگونه عاشق شدم
تو را ندیدم و لیلی شدم
فیروزه سمیعی

دل شکستی و رفتی نوشت باد
به این پیمانه شکستن ها هم دلخوشیم
داشتم می مردم
اما
لبخندت شد دلیل زندگیم