بیهوده انتظار خبر می کشیم ما
چه خوش است انتظارِ تو
به انتظار نبودی ز انتظار چه دانی ؟
انارهای کال در انتظار رسیدن دستانت
انتظار تکلیف آدینه ها
جمعه یعنی انتهای انتظار
کاش این جمعه بگوییم به تبریک ظهورش صلوات!
آرامشی که امروز دارم ؛ مدیون انتظاریه که دیگه از کسی ندارم...
موهایم سفید شد در انتظار کسی که قرار بود با عاشقی روسفیدم کند...
میخواهم عوض شود نقش ها تو در انتظاربمانی و برنگردم مگر در خیالت
عطر یک شکوفه ی بهار نارنج ات برای من کافیست بهار، تا آمدنت را به انتظار بنشینم
آرامشی که اکنون دارم مدیون انتظاریست که دیگر از کسی ندارم !
در آی از دَرَم ای صبح آرزومندان که سوخت شمع من از انتظارِ خندهى تو
از انتظار ، دیدهی یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد
همیشه امیدوار باش اما هیچوقت انتظار نداشته باش
انتظار داشتن شعور از بعضی ها، مثل شرط بستن رو خر تو مسابقه اسب سواریه
آرامش امروزم را مدیون انتظاری هستم ؛ که دیگر از کسی ندارم !
و سهم ما از تمام دنیا انتظار بود و سهم ما از تمام انتظارها هیچ
درانتظار بامداد اشک ریخته است فردا سهم ما عمرگمشده
و پاییز در انتظار زمستان بود و شب در انتظار روز و عشق در انتظار عشق..
باز آی دلبرا که دلم بیقرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار توست
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار توست
انتظار/لانه کرده کنج اتاق/شب/سر و تن میشورد/در باران پاییزی .
اگر برای اینکه آدم خوبی هستی انتظار پاداش داری ، آدم خوبی نیستی !