متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
رویامی بافتندازخیال های درذهنشان
فقط اوبود که خیال های ذهنش تهی بودحتی برای بافتن...!
نگین رازقی
هر آدمی
یه روزی یه جایی
مجبور میشه خودشو جا بذاره و بره
توی یه کافه
توی خیابون
یه شهر
تو دل یه آدم…
شاعرانِ عاشق پیشه یِ خسته دل
روزگارِ ملال انگیز، رخوت بار و گَندی ست که؛
همهِ مان را شاعر کرده
شاعرانی عاشق، شایدم عاشق پیشه؛
با معشوق هایی خیالی.
می نویسیم،
می سُراییم،
شاید به چشمِ معشوق یا معشوق هایمان بیاید.
معشوق هایی که با آنها عاشقی ها کرده ایم،...
من، تو را...
میدانی شاید عاشقانه اش این گونه باشد که بگویم؛
من تو را در قلبم،
در ذهنم،...
نگاه داشته ام،
به خاطر می آورم؛
اما؛
من تو را در جزء جزء اَم بایگانی کرده اَم.
در تک تکِ یاخته هایم،
در گلبول هایم،
حتی در گلبول هایِ سپیدم...
عزیزِ مهربانم،
قولی بمن بده؛
که وقتی یکدیگر را دیدیم،
با تن و جانِ هم بیگانه نباشیم.
می خواهم حلالِ معادله ای دو سویه شویم.
تنگ در آغوشم گیری و تنگ در آغوشت گیرم.
بفشاری ام و بفشارمت؛
آنقدر سخت،
آنقدر محکم؛
که عبور کنیم از هم.
که خود را...
تنگیِ شدیدی رو تویِ ریه هام حس میکردم، هوا برام کم بود،
نفس برام کم بود،
خفگی با اون دوتا دستِ زمختِ هیولاوارش چنبره زده بود دورِ ریه هام،
دورِ قلبم،
فشار میداد،
فشار میداد با نهایت توانش.
فشار شدید و شدیدتر شد.
احساسِ سبکی کردم،
دیدم پاهام رویِ زمین...
✍✍•••🌺🍃🌺🍃
.
رفیق میدونی بهترین انتقام از روزهای سخته زندگی چیه؟!
.
بهترین انتقام اینه که تیکه های زخمی و مجروح خودت رو از لای آوارها و مخروبه های زندگی بیرون بکشی بعد مثل یک پازل دوباره کنار هم بذاری و امید مرده رو دوباره تو قلبت احیا کنی، اونموقع...
پرنده،
لختی بر شاخه نشست.
درخت،
از ریشه به ساقه،
از ساقه به شاخه،
از شاخه به برگ
واژه شد،
حرف شد،
کلام شد،
شور شد،
اشتیاق شد،
واژه، جوانه زد؛
گُل داد
در آرزویِ میوه شدن بود که؛
پاییزان، این خزانِ بی رحم بی هَوا سَر رسید
درخت هنوز...
بعضی از آدمها در زندگی ات هستند که از همان لحظه ی اول که وارد میشوند
حضورشان عطر و قشنگی خاصی دارد .
همان آدمهایی که با لبخندشان دلتان غنج میرود .
همان هایی که با اولین کلماتشان تا ناکجاآباد رویاها میروید و قند در دلتان آب میشود .
همان...
من میگم بیا امشب به من فکر کن...یه جوری که با بقیه شبا فرق کنه...
یه جوری که حس کنم دل توام میخواست الان پیشم بودی...
یه جوری که حس کنم بوی لیموترش تازه تن قشنگتو...
یه جوری که آتیش بگیره وجودم از گرمای حس کردن تو....
بیا امشب یه...
من خواستم ولی نشد!
خواستم لبخندت بشم نشد
خواستم عاشق ت بشم، نشد
خواستم زندگی کنم باهات ، اونم نشد..!
شایدم من حق نداشتم چیزی ازت بخوام. ..
همیشه همینجوری بود..خواستن واسه من نشدن بود...
واسه تو که مهم نیست..فوقش ضرب آهنگات بیشتر میشه. فوقش چند روز دپرس میشی..فوقش آرایشت...
نور کوچک من
امروز که هوای اتاق گرفته بود
امروز که تمام دلم تاریک و نمور بود
امروز که سقف خانه شکسته بود و از گوشه اش آب می چکید
آمدی
به زندان انفرادی کوچکم تابیدی
با خودت نور را رقص را و شادی را آوردی
و من سرم را...
امشب در تاریکی های آسمان ، به دنبال دو چشم میگردم
دلم آغوشی گرم از جنس عشق می خواهد
به گمانم روزی تجربه خواهم کرد
من می دانم، عشق های حقیقی هنوز وجود دارد
هنوز هم می شود غرق نگاهی شد و همه چیز را فراموش کرد
هنوز هم می...
عصر بود و خاموش بود چراغ های خانه...تو آمدی و نور شد و روشنایی...
چیره شدی به تمام تاریکی ها...انگار تو آمدی که خدا عاشقم شود..
من زمینی عشق آسمانی توام ای زیبای دلفریب قلبم...
جوانه زدم شکوفه کردم در این دلبستگی ممنوعه ام...
تو مرحم باش برای زخم های...
امشب در تاریکی های آسمان ، به دنبال دو چشم میگردم
دلم آغوشی گرم از جنس عشق می خواهد
به گمانم روزی تجربه خواهم کرد
من می دانم، عشق های حقیقی هنوز وجود دارد
هنوز هم می شود غرق نگاهی شد و همه چیز را فراموش کرد
هنوز هم می...
دوست داشتم از ماه بیایم، از فرسنگها راه دور
از کهکشان های راه شیری، از عمق ستاره های طلایی چشمک زن
از بند بندِ ابرهای منهدم آسمانی
از ارتفاع سبز ...،
از خدایی دور
که در آسمانی پر ستاره و خورشید ما را نگاه میکند
رعنا ابراهیمی فرد
همه ی دستها دستی می خواهند که روزی گرم و محکم بگیرتشان، دستی پر از هوایت را دارم های بی انتها
همه ی چشم ها چشمی می خواهند که به معنای تو بی نظیری نگاهش کند
همه ی لبها لبی می خواهند،که با گفتن دوستت دارم تسکینی باشد برای روزهایی...
همیشه بعد از سالها به اشتباهمان پی می بریم
سالها بعد از جوانی،سالها بعد از عمر رفته!
یک تصمیم گیری درست و به موقع می توانست
ما را از سال هایی پر از عذاب باز دارد
اما نتوانستیم...
همیشه از تنهایی به یک پناهگاه ناامن پناه بردیم
و آخرمان شد...
طولی نکشید
که فهمیدم جزء خودم
هیچ کس نمی تونه کمکم کنه
جزء خودم هیچ کس
از خنده های ته دلم شاد نمیشه
جزءخودم کسی حال دلم رو نمی فهمه
پس فهمیدم ...
قدر خودمو خیلی باید بدونم
رعنا ابراهیمی فرد
بعضی خاطره ها را نباید نزدیکش شد
نباید خواست که دوباره تکرار شود
نباید مزه اش را تغییر داد
گاهی ...
خاطره ها با بازگشت ها به همان نقطه
نه تنها به مذاق خوش نمی آیند ،
بلکه ...
ناب ترین
لحظه های زندگی را هم خراب میکنند
رعنا ابراهیمی...