متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
بانو ! ملکه سرزمین خودت باش !
به دور از تمام باید ها و نباید ها و قانونهایی که تو را در یک چهارچوب مضحک اسیر می کند ,
خودت را باور کن و باور داشته باش تو ..... آری تو با همین دستهای ظریف و لاک زده ات ,...
از نبودنت درد می کشم
لحظه هایم را بدون تو تصور می کنم و درجوانی ام می شکنم
اما گاهی از این که اینقدر غصه دارم خجالت می کشم
خجالت می کشم که خدا تو را خواسته , که تو خوشحالی , که تو از دل خوشحالی اما من حسرت...
خسته و دلشکسته از عالم و آدم، لباس مشکیاشو تنش کرد و ع خونه زد بیرون،،انگار با همه قهر بود،گره ابروهاش لحظه ب لحظه بیشتر میشد،،انقد تو فکر بود ک صدای بوق ممتد ماشینی ک ع بغلش رد شد رو نشنید،و همچنین بدو بیراه پسرک جوانی ک اعتراض میکرد ک...
از عشقم پرسیدم :
عزیزم !
از نظر تو من خوش سفرم یا خسته کننده ؟
گفت :
این سوالو از من نپرس
یهو دلم ریخت ، گفتم چرا؟!!!
گفت ؛
من در کنار تو در هر جاى دنیا که باشم با تو باشم اون لحظه و زمان شیرین ترین...
چه میشد ...
خوشبختی چتری میشد بر سرزمینم
هیچ دختری ...
هیچ دردی در پستوی قلبش نداشت
هیچ پسری ...
هیچ غمی در عمق ذهنش نداشت
چه میشد غم خنده میزد
خوشحالی دوباره جولان می داد
هر روز باران می بارید
لبهای افسرده دوباره می خندید
رنگ شادی بر صورت...
خاطرات را در لحظه زندگى کنى هرگز به گذشته بر نمیگردى ...
با خودم فکر میکردم عشق وجود خارجی ندارد ....یا اگر هم وجود دارد دور و بر آدم های خوش قد و بالا و چشم درشت سر و کله اش پیدا میشود ....و به همین خاطر همیشه به آینه فحش میدادم ....عشق حتما حس خوبی بود که به خاطر او نصیبم...
امروز مینویسم برای دخترم...
دختری ک می توانست باشد،اما می دانم هیچوقت
دستان کوچکش ،پیچ وتاب موهای خرمایی اش آن چشمان درشت و ب رنگ شبش،یا شایدم درست مثل چشمان پدرش ،دوگوی قهوه دلربا میان آن صورت سفید و لبهای کوچک صورتی سهمم نخواهد شد...
دخترم خوب است بدانی روزی...
باورش نمیشد ک بالاخره بعد کلی انتطار عشقش برگشته باشه،،،دیگه خبری ع اون همه بی خوابی و دلتنگی نبود،حتی میتونست ع ته دل بخنده،،تموم وقتش رو با عشقش میگذروند...مشغول چت کردن با عشقش بود،،انگار با برگشتن عشقش دنیارو بش داده بودن،،،قربون صدقه های گاه و بیگاه دوباره از سر گرفته...
حواست هست چندوقت است ک حال ِ مرا نپرسیده ای...؟!
مگر یک احوالپرسی ساده چقدر زمان میبرد؟!
بیا و بپرس حالت چطور است؟!و من باز هم تمام درد ها و غمهایم را پشت چهره خندانم پنهان کنم و بگویم ؛خوبم جانا...:)
و تو هیچوقت نفهمی ک پشت آن خوبم گفتن...