متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
شب که میشه،تازه شروعِ قصه ی پر دردِ غصه های زندگیته...
نمی دونی به چی پناه ببری..
خودتی و یه عالمه و فکر و خیال، که نمی دونی به کدومش برسی...
هزار تا سوال بی جواب،که خوره میشن و میفتن به جونت...
هی بلند میشی یه اتاق 12 متری و...
گاهے دݪٺ می خواهد فقدآن هایت را فریاد بزنے...
امآ تنہا ڪآفیسٺ بہ دۅروبرت نڱآه ڪنے:)
آنگاه می فہمے بزرگٺرین نداشتہ ات، قدر ندانستن است•••✨
avayebisedayi@
ایتا↑
در این روزگار عجیب؛ هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست...
که نه بدها تا ابد بد میمانند...
نه خوب ها تا ابد خوب...
که هیچ چیز،که هیچ کس:
آن گونه که به نظر میرسد نیست...!
که نمیشود روی هیچ چیز؛
که نمیشود روی هیچ کس؛
حساب کرد....
•👀🌪️•
پشتِ تمامِ ″خوبم″ ها هزاران کلمه ی دیگر پنهانی زندگی میکنند...
کلمه هایی از جنسِ دلتنگی، التیام، اشک...
از کنار″خوبم″ ها آسان نگذرید...!
نویسنده : زهرا رحیمی
کپی بدون هشتک نویسنده حرام!!
بزرگ ترین بیماری غم است.
وقتی کسی در گیرش شود نخواسته تو راهم درگیر می کند.
با عوارض های متفاوت که برای من و تو فرق می کند.
گاهی سکوت،گاهی اشک،گاهی بغض،گاهی درد...
داروی مشخصی ندارد!
بازهم برای من و تو متفاوت است...
گاهی آغوش،گاهی اشک،گاهی محبت و گاهی هم...
دلم برای آغوش طبیعت تنگ است.
برای لحظه هایی که زمین سفره اش را پهن می کرد...
باد می رقصید و دست نوازشش را بر سرمان می کشید،
برای قلقلک سبزه ها،
موسیقی آبشار ها،
و نغمه ی پرنده ها
زیر آسمان بزرگ و آبی خدا
دلم تنگ روزهای با...
بعضی اوقات دلم ابری می شود،
دلم می خواهد که ببارم...
امیدم را بین ابرهای خاکستری رنگ گم می کنم،
و میزبان تیرگی می شوم...
به نظر من حتی برای یه مدتم نباید دور شد.
وقتی میگی عادت کردی و دوستش داری...
پس چرا میری؟
اگه واقعا دوسش داری حتی یه لحظه ام ولش نکن!
همین یه مدتا
به یه عمر تبدیل میشه!
وقتی بتونی برای یه مدت ازش دل بکنی
برای یه عمر هم...
همیشه من می مانم و خدای خودم؛
هیچ و پوچ و شکسته احساساتم...
سنگینی تپش های درون قلبم،
همراه با بغض بدون شرح
و سیل عمیقی از اشک های بی صدا
بی تردید! بی وقفه! و بی صدا...
با باریدن باران گل از گلش می شکفت.جوری به پیشوازش می رفت که انگار سالهای سال منتظرش بوده است.چشم هایش را می بست،دستانش را باز می کرد و خودش را در آغوش باران می انداخت.همراه با آوای باران ترانه می خواندو شادمانه سرور می کرد،طوری که انگار نیمه ی گمشده...
گاهے فکر می کنی
قاتل ترین موجود قلبت است
و مقتول او خودت...
فقط بلدیم برویم!
بدون اینکہ به پشت سرمان نگاه کنیم؛
شاید پشت سرمان کسے چشم انتظار باشد.
می رویم و نگاهے به زیر پایمان نمی اندازیم که شاید قلبے را زیر پایمان لہ کرده باشیم.
فقط بلدیم بدون دلیل و خداحافظی نابود کنیم و برویم...
حرفی با خدا...
سلام خدا جون...
حالت چطوره؟
می بینی خدا جون،چقد آدم پروی ام من؟
کم که میارم،حالم که خراب میشه، تازه تو رو یادم میاد...
آره،بازم کم آوردم...
بازم اومدم گلایه و شکایت کنم...
هی من و بگم و تو فقط گوش کنی...
خدا جون،ما آدما وقتی سراغ...
سیگار
اینم تموم شد...
سیگار و میگم...
آخرین نخ بود...
البته آخرین نخ این پاکت...
می خوام برم خیابون قدم بزنم،
پاکت بعدی رو هم همون جا باز می کنم...
می خوام کمی با هم حرف بزنیم...
می دونم صدام و نمی شنوی اما...
شاید یه روزی این خیابونا مسیر...