متن دلنوشته
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته
جانا تو خود جانی چه کنم با تو که هم دردی و هم درمان گویمت برو درد میگیرد جان و دلم را پس بمان و کمتر از این تیشه بزن به ریشه این خسته دل
چه کنم با تنی که سودای
آغوش تو دارد؟!!
⭐سعید بیات⭐
میان اُبهت جنگل و صدای طبیعت سایه ای از یک مرد توجه ام را جلب کرد. نزدیک تر که شدم دیدم یک پیرمرد است، که روی زمین به جستجوی چیزی ست و هرازگاهی اطرافش را بانگاهی مُبهم و سردرگم نظاره می کند. احساس کردم که در جنگل گم شده و...
هر از گاهی زخم دلم را باز می کنم و دوباره درمانش می کنم
مرحمی می گذارم روی آن تا دوباره زخم جوش بخورد و بسته شود.
هرازگاهی این کار را انجام می دهم برای یادآوری خودم که چگونه باعث شدم این زخم بوجود بیاید. هرازگاهی فکر می کنم این...