یک فیلمساز حتما نباید رنج بکشد تا رنج کشیدن را نشان دهد، فقط باید آن را درک کند. شما لازم نیست بمیرید تا صحنه ای از مرگ را فیلمبرداری کنید.
رنجی بزرگتر از تحمل یک داستان ناگفته در درونت نیست
رنجی که زنان افغان متحمل شده اند، تنها با گروه های اندک دیگری در تاریخ اخیر جهان برابری می کند.
برای روح های شکننده و کم انعطاف که تمایل به دلتنگی دارند، زندگی کردن، فقط نوعی تنبیه بسیار سخت است... این ها افرادی هستند که با صبر و تحمل، دقایق تنهایی خویش را به دقت می شمارند و از آن رنج می برند...
ما همه باید از یکی از این دو چیز رنج بکشیم: رنج نظم، و یا رنج افسوس یا سرخوردگی.
برای اینکه واقعا بخندی، باید بتوانی رنج خود را باور کرده، و با آن بازی کنی!
پشت هر چیز زیبایی، نوعی رنج وجود دارد.
زندگی جویبار بی انتهایی از رنج است و رشد به معنای پیدا کردن راهی برای اجتناب از این جویبار نیست بلکه به معنای شیرجه زدن درون آن و پیدا کردن موفقیت آمیز راه در عمق آن است ...
هر کجا لنگ شدم یا که کسی رنجم داد پدرم گفت ولش کن تو برو من هستم
برگرد ای بهار! که در باغ های شهر جای سرود شادی و بانگ ترانه نیست جز عقده های بسته ی یک رنج دیرپای بر شاخه های خشک درختان جوانه نیست
آن کسی که وجدان دارد اگر به اشتباه خود پی برد، رنج میکشد. این خود بیش از اعمال شاقه برایش مجازات است ...
باید خندید و گریست ، عشق ورزید ، کار کرد ، لذت برد و رنج کشید ... با نوسانی بسیار و کوتاه در تمام طول حیات. این به گمان من هستیِ حقیقیِ انسان است !
پرسید رنج چیست؟ گفت:دوست داشتن تویِ دلت جوانه بزند، درختی شود ولی نگویی ...
مرا ببین که ایستاده ام پس از تمام رنج ها ، چونان جوانه در بهار ... مرا ببین هنوز هم جسور مرا ببین هنوز ، برقرار ..
انتظار پر از رنج است ، فراموش کردن هم رنجآور است ؛ اما رنج بلاتکلیفی از هر چیزی بیشتر است !
خلاصهی تاریخ جهان : آدمها به دنیا آمدند ، رنج کشیدند و مُردند !
هر آدمی رنج هایی در دل دارد که از دیگران مخفی میکند، بیشتر اوقات شخصی را که سرد خطابش میکنیم در اصل غمگین است...
من وجود دارم من هستم من اینجا هستم، من در حال شدن هستم، تنها من هستم که زندگیم را میسازم. تنها من و نه هیچ کس دیگر... من باید با کمبودها، خطاها و گناهان و اشتباهات خود رو در رو قرار گیرم. از نبودن من هیچکس به قدر من رنج...
باور کن چیزی به نامِ رنجِ عظیم ، تاسفِ عظیم ، خاطره یِ عظیم و .. وجود ندارد. همه چیز فراموش می شود ، حتی یک عشقِ بزرگ. این همان چیزی است که زندگی را تاسف بار و در عینِ حال شگفت انگیز کرده است
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق مظلوم ترین عاشق دنیا *مادر*
نیچه در یکی از اوقات خموشی و سکوت خود نوشت: شاید من بهتر می دانم که چرا بشر تنها موجودی است که می خندد. تنها انسان است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند. (کتاب ماجراهای جاودان در فلسفه)
از رنجى که میکشیم پیداست که به انچه باید عمل نکرده ایم....
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم پیاده خواهم رفت طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد و سفره ای که تهی بود بسته خواهد شد و در حوالی شبهای عید همسایه صدای گریه نخواهی شنید همسایه همان غریبه که قلک نداشت خواهد رفت و کودکی که عروسک...
بهتنهایی گرفتارند مشتی بیپناه اینجا مسافرخانه رنج است یا تبعیدگاه اینجا غرض رنجیدن ما بود - از دنیا - که حاصل شد مکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا