من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم! قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم! عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم! کودکان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم!...
سلام ای کهنه عشق من! که یاد تو چه پا برجاست. سلام بر روی ماه تو! عزیز دل سلام از ماست
فرقی نمیکند پنجه طلایی آفتاب باشد یا انگشتهای خیس باران این پنجره دیگر جواب سلام آسمان را نخواهد داد وقتی قرار نیست تو از این کوچه بگذری
ماه من! اینجا نیستی تا دست بر شانه ات بگذارم و سرما پلک هایش را ببندد. هر شب اما، روی همان میز که در سایه ی خیالم تنها مانده، فنجانی شعر برایت میگذارم و گوش می سپارم به سلام دری که باز میشود به صدای پاهایی که میخرامند و به...
ما چون دو دریچه، رو به روی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آینده عمر آینه بهشت، اما... آه بیش از شب و روز تیره و دی کوتاه اکنون دل من شکسته و خسته ست زیرا یکی از...
-سلام ای شب معصوم . میان پنجره و دیدن ؛ همیشه فاصله ایست . چرا نگاه نکردم ؟!…
من پیام وصل بودم در نگاهی شوخ من سلام مهر بودم بر لبان جام من شراب بوسه بودم در شب مستی من سراپا عشق بودم ، کام بودم ، کام ...
- سفرت به خیر اما ؛ تو و دوستی، خدا را ! چو از این کویر وحشت ، به سلامتی گذشتی ! به شکوفهها، به باران برسان سلام ما را…
گلدانِ گلِ شکفته برمیز! سلام فنجانِ طلاییِ عسل ریز، سلام به به چه هوایی، چه نسیمی،ای جان ای صبح بهاریِ دل انگیز! سلام