شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
باید برمی گشتم
دلتنگی را از ملافه ها می تکاندم
و با دهانم
دستان کودکانم را گرم می کردم
غم ها
به یکباره و بی اختیار می آیند
چون شعری تازه
که ناگهان
بر زبانم می آید
و مرا
شگفت زده ام می کند
«سرود سرور»
تو را می شناسم،
گویی تورا جایی دیده ام،
صدایت را شنیده ام.
تو از دل شاهنامه آمدی،
به دل انگیزی زال و رودابه،
به دلنشینی رستم و تهمینه.
روح نوازی، دل نوازی، چشم نوازی،
به مانند عاشقانه های سعدی.
آشنای دیرینه ای، با جان من قرینی،
مانند...
چشمه،
آیینه ی توست یا که ماه؟!
که اینچنین،
زیبا و شفاف و تماشایی ست...
شعر: سوران ندار
ترجمه: زانا کوردستانی
باد نغمه سرایی می کند،
مگر این نیست که به رقص درآمده اند،
همه ی شاخه ها...
شعر: سوران ندار
ترجمه: زانا کوردستانی
«قامت خمیده»
در غروبی تاریک نشسته بودم.
غرق در افکار.
دلشکسته از گذشته،
دلخوش به آینده.
تکیه کرده به سرو تنهای خانه.
زمستان شده انگار.
صدای قورباغه ها همه جا را پر کرده،
گویی سمفونی غم می نوازند،
و آرزوهایی که در دل رنگ می بازند.
اما مرا به صدای...
ازجیب اندوه
سر برنمیدارد
پدری
که چشمهایش
پشت پرده ی شرم
پاشویه می کند
اندوه نورس را
علی مولایی
« ساقه ام را کرم خورده
باز هم ولی
سبز خواهم شد
من ریشه دارم »
وطنم
دوش در گوش ام گفت.
غریوِ شادمانی؟
نه،
کابوس بود
تعبیرِ وارونه ی رویا،
آن همه همهمه
ریزشِ بهمن بود
بر سر رؤیای ما.
«سوگ»
نفسی به شماره افتاد و بی رحمانه از حرکت ایستاد.
اشک ها بی وقفه غریبانه باریدند.
ناله های سوزناک سکوت شب را دریدند تا بامداد.
«هیچ»
دخترک بهار است،
که پیراهنی از گل نرگس به تن کرده...
نوروز!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زان کوردستانی
لبخند زیبای کودکی ست،
بر صورت چشمه...
تابش ماه!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زانا کوردستانی
دور و دراز شد،
همچون روزگاران خیلی دور...
دیدار تو!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زانا کوردستانی
نمی تواند سر بلند کند،
درخت زرد آلویی ست شرمگین...
آن زن زیبا!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زانا کوردستانی
شعری ست کوتاه
نشسته بر گل های پیراهن زنی...
پروانه!
شعر: ناصح ادیب
ترجمه : زانا کوردستانی
تاجی از گل است
بر سر زن کشاورز،
کلاه لبه دار...
شعر: ناصح ادیب
ترجمه ی اشعار: زانا کوردستانی
هربار
عکسی از تو را
در رودخانه غرق می کنم
کمی پایین تر
جنازه ی عکاسی را
از آب بیرون می کشند