چه "صبح" ... قشنگی می شود اگر یکروز بجای حسرتت تو را داشته باشم.!
برمی خیزم پنجره را باز میکنم در نبودنت تمامِ خورشید و "صبح" را به ضیافتِ خانه دعوت می کنم. باید بی تو به رقّت باریِ... زندگی، گردن خم نکنم.!
یاس ها و مریم گلی های باغچه ی سرزمین "صبح "چه دلبرانه ،رایحه ی خوش ِبودن را دست به دست باد میدهند و با کرشمه؛ گره از چین و شکن پلک ها، باز میکنند ،وقتی ک تو با عشق ب زندگی "سلامی دوباره میدهی☆
توصیف نشدنی قلبم آواز طبیعی پرندگانِ چشمانت قلقک می دهند هر صبح خواب را از چشمانم! درست آن هنگامی که با رَدِ نگاهت برگونه هایم لبخند می کشی و زندگی را قطره قطره جاری می شوی به زیبایی در جانِ آغوشم! وآرام آرام در حیاط خلوت گوش هایم آواز دوست...
«صبح» باشد و پاییز و یار در بوسه ی صبح حاجتِ هیچ استخاره نیست!
برخیز گُل های آبیِ سپیده دم رُستند بنگر چگونه بر سکّوی صبحگاه می رقصند اینجا دریا، چو آسمانی صاف زیر پایش پُر از اَبر پُر ز ماهیِ رنگین پُر از پرنده های سفید ... در دوردست، جزیره ای پیداست مردانِ صبح خیز، پاروزنان از نگاهِ بندر و ما محو می...
خورشید را بگو که نتابد ز پشت ابر چون صبح من به خنده ات آغاز میشود . .
عاشقی رسم قشنگ صبح است که سر صبح برایت چای و لبخند و سلام آوردم من سر ذوق همین عشق چنین بیدارم
صبح آمد و غم رفت و دل آرام گرفت بوسه از دامن تو سَروِ گل اندام گرفت.!
ارابهٔ خورشید در دست توست هر صبح ؛ از آن سمت نیایش عشق طلوع می کند بر باران بوسه هایت...!
صبح ها دلواپسی هایم را در عطر تنت گم می کنم و با "صبح بخیر" چشمانت نَفَس می گیرم ...
صبح من روی نَفَس های تو تنظیم شده با هر نَفَست صبح من زیباتر است!
صبح ؛ خورشید هم گیسوان طلایی اش را شانه می زند... تا تماشای نگاه تو را در صف بایستد...!
حتم دارم امروز قشنگ ترین روز خداست اصلا صبحی که با خنده ی دُردانه دلبرتان آذین بسته شود خیر است
دوباره صبح ؛ یک شروع تازه زمانی برای با هم بودن مهرورزی را دوره کردن از زندگی لذت بردن گل خنده بهم هدیه کردن ...
با تو هر بار سلام و با تو هر صبح بهشت خیرِ هر روزِ من از بوسه ات آغاز گرفت
رویای من هر صبح از پلک های تو آغاز میشود در چشم هایم هیچ حرفی نیست جز انعکاس دوستت دارم
نه اندوه جرأتِ لمس کردنم را دارد نه چشم هایم گریستن بلدند! به هر طرف که نگاه می کنم صبح است و دلبری های خورشید تو را هم که اصلا یادم نمی آید آه... من از کی این همه خوب دروغ می گویم.؟!
بریز عطر نفس هایت را روی تن تب دار جمعه مطمئن باش صبح هایش طعم سیب و غروب هایش... رنگ بهشت خواهد گرفت!
هر صبح... اِنگار کنارت،عشق تلاوت می شود... و روزگار،زندگی را با لبخند به نگاهم می چسباند...
قشنگی صبح، به اینِ که خورشید با صدای خَنده تُ چِشم باز کنه..
"صبح" که می آید سلام گوشه ای کِز می کند حریف چشم های تو بوسه است و بس ! مریم رضایی حامی
یک روز صبح بیدار می شوی و حس می کنی چقدر دوستش داری و خدا از خیلی دورترها دلش برای جای خالی کسی که دیگر نیست می گیرد...
صبح چه زیباست چشم هایت را باز که می کنی یاد کسی خواهی افتاد که شبِ قبل از دوست داشتنش خوابت نمیبرد ️️️