متن عاشقانه خاص

فرسایِش یعنی...

لذتِ هم آغوشی با کسی که ،

حتی...

یاد و خیالَش هم ،

سهمِ تو نمی شوَد...!

و همه یِ دلخوشی اَت

پنهان می شود میانِ

احساسِ آرامشت با او ....



ستاره ح

بیا بازی کنیم...

مثل قبلا ها...

من می دانم ، پایان چه می شود...!

اما اگر هزار بارِ دیگر هم ،

همینگونه تکرار شوی...،

باز هم ،

بودنَت را بازی می کنم...

باز هم ،

از تو ، دست نخواهم کشید...



ستاره ح

بیا با هم گم شویم...
تو در لباس های گشادت
من در خیالاتم
تو کفش های پاشنه بلندت را
دور می اندازی
تا تق تق خوشبختی مان
پاسبان ها را خبر نکند
من کتاب هایم را
چرا که برای دوست داشتن تو
من به قلب نیاز دارم نه علم
بیا...

صَنما، الهه ی نیکوسِرشت
تو از کدام کرانه ها آمده ای؟
از دل کدام بوم وبر سربلند کرده ای؟
صنما، ای طلوع نیکی نِسا
شما سرو بلندبالای باغِ پژمرده ی منی
در آسمانِ وقت سحر میبینمت
شما روی خورشید را هم کم کرده ای
ای نازنین، بودنت روی خوشِ گیتی...

چون دوستت میدارم مجبور نیستی آن گونه که روز آشناییمان بودی باقی بمانی. چون دوستت میدارم مجبور نیستی خودرا محدود کنی به تصویری که از تو زنده مانده درمن. چون دوستت میدارم میتوانی در خودت ببالی ،چیزهای جدیدی کشف کنی در وجودت ،میتوانی دگرگون شده بشکفی،تازه شوی. چون دوستت میدارم...

و میتوانی مطمئن شوی
جان خواهم دادم

جایی بین خنده هایت...

‎ ‎ ‎ ‎ ‎ ‎

چشمانت را ببند
و فکر کن!
به دونده ای که با مشکلی در پایش و با اینکه می داند هیچ شانسی برای برنده شدن ندارد در مسابقه دو شرکت می کند چون قول قهرمانی به فرزندش داده!
یا تصور کن...
ماهیگیری را که با اینکه می داند دریا طوفانی ست...

حواسم جمع توست
هرجایی که می نگرم تویی
گفته بودمت که دنیای منی



S♡M

من همینقدر غیر منتظره شناختمت
همونجایی که منتظر بودم خدا منو نندازه تو چاه
انداخت، ولی تو توی چاه بودی....

تمام دنیایم زیر و رو می شود
از خود بی خود میشوم
وقتی که می بینم آن چشمان قهوه ای رنگت را

زهرا صحراگرد

بیماری عشق گرفتم
تنها راه درمان تو بودی
بودنت را برایم تجویز کردند،
و دوریت را قدغن
پس بمان برایم تا ابد
و داروی نایابی نشو
که با کم آوردنت مردنم حتمیست...

+میبینی
/چیو
+این آخرین دونه های برف رو...
اینکه،این یعنی زمستون هم داره میره...
/آره،حیف...من عاشق این فصلم...
/ولی خب طبیعیه...هر،اومدنی یه رفتنی هم داره...یه روزهمه میرن،روح عزیزمون،یه روز،ترکمون میکنه،و تمام...
+اعه...تلخش نکن دیگه!...اره،همه چی یه روز تاریخ انقضاش سَر میرسه،این تلخ ترین حقیقته... ولی،ببین من تا تهش باهاتم... از...

چشمانش پایان من و شروع او در من بود

تو خیلی برام قشنگیا.
یعنی خیلی برام زیبایی.
اصلا تعریف من از زیبایی یعنی وجود تو.
میدونی داشتنت مثل جاری بودن مورفین تو رگ های یه مریض بدحاله.
نمیگم حالم بده ها،اتفاقا حالم خیلی خوبه.
ولی وقتی هستی خوب ترم.
وقتی هستی حالم بهتره.
وقتی هستی آرومم.
اصلا بودنت یعنی...

هزار شب آرزوی بودنت

همین خیابانهای شهر را

شاعر کرده است

گفتی می آیی

و دلم را سر به هوا

به هر سو کشاندی

به بیداری کشیده ام شب را

باز امشب نیامدی

نیامدی و من

هنوز می خوانم تو را

عزیزحسینی

خواستم تورا بنویسم
حواسم پرت خنده هات شد
کلمات عاشقت شدن

عزیزحسینی

آری
نزدیک است آن روزی که به خودم بیایم و بگویم تا کی
تا کی در غم نبودت سوختن
تا کی رویاهایی از جنس تو بافتن
تا کی غرق شدن در خواب هایی که هیچ وقت حس شان نکردم
آخر تاکی
تو بگو
شاید زمانی رسد که بعد تو هیچ...

من روز قیامت در حضور خدا تو را خواهم بوسید تا خداوند مرا به خاطر انتظارم در دنیا تحسین کند ....

بیشتر انسان ها :
منتظر باریدن باران و برف اند . . .
که با آمدنشان با آن خاطره بسازند . . .

ولی تو :
تگرگ زیبای منی . . .

که با هر بار باریدنت :
دل من شاد . . .
و شدت علاقه من به تو...

لیلا خوشگل من میدونی


با تو میچسبه قدم زدن توی خلوت این شب بارونی
بیا چترتو بردار و بریم، جون میده امشب عاشقی
روی چشمام میزارمت

خیالِ داشتنت شبیه خوبترین لحظه های زندگی ست
آنقدر خوب که انگار
مخاطب همه ی شعر های شاملو منم
همه ی g های دنیا مساوی 10 شده
رسیده ام به جمله ی معروف «از اصطکاک هوا چشم پوشی کنید»
انگار تکه ی بزرگتر یخمک نصیبم شده
کانال 6 زیر نویس...

ثانیه ،ثانیه
جهان را کوک کرده ام
در وصف دوست داشتنت ..

عزیزحسینی

چه با شکوه است
پیچش گیسوان رقصان تو
در سمفونی بادها...

ارس آرامی

بی هوده بود تکاپویم،،،
در فرهنگ ها...
♡
--هیچ واژه ای،
معنای تو را نمی دهد!


لیلا طیبی (رها)