متن لیلا طیبی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات لیلا طیبی
حوضچه ای شد،
-چشمانم!
پُر از ماهی وُ اشک!!!
وقتی فهمیدم،
دیگر نمی بینم
-چشمانت را
لیلا طیبی(رها)
چه مبارکی تو!!!
♥
کاش،،،
--اتفاق بیافتی...
لیلا طیبی (رها)
آن قدر پُشتِ پایت اشک ریخته ام؛
که در من،
باغ های افسردگی ریشه دوانده اند.
***
مرا دریاب!
لیلا طیبی (رها)
خم شده،
-- قامتم!
زیر وزنِ باری
که به دوش می کشم!
تنهایی این روزهایم...
لیلا طیبی (رها)
بارانی شدید وُ
دو لبِ فرو بسته
به زیر یک چترِ باز!
ذهن هایشان آبستنِ هزار خیال...
لیلا طیبی (رها)
خانه های رفیع،
خودروهای سریع،
آرزوهای بلند،
خواستن های طولانی،
آه ه ه!!!
ای انسانیت،
تو چرا کوتاه آمده ای؟!
لیلا طیبی (رها)
هیچ چیز ﺑﻪ ﺣﺠﻢ تنهایی ایم ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!
هیچ چیز،
--جز موهای سپید،
و روزهای کسل کننده ی پیش رو
و وعده ای مرگی،
که وعده ای ست،
--ناگریز!
لیلا طیبی(رها)
قرقاولی تنهایم!
زیبا و جسور،
اما دلشکسته،،،
مزرعه ای سبز، خانه ام بود
که پاییز راه در آن نداشت
ناگهان دروگرها
تابستان م را زمستان کردند...
لیلا طیبی (رها)
شعرهایم را،،،
مُثله کردم وُ،
به آتش انداختم...
...
تو اما؛
ابراهیم بودی که،
از شعله و دود-
به پا خواستی!
لیلا طیبی (رها)
حالا؛
تمام روز\
موهای سیاه تنهایی را
--شانه می کنم،
و به ناخن های کبودش
--لاک می زنم!
تا پلشتی هایش را
فراموش کنم!
لیلا طیبی (رها)
سربازِ بی اراده،
انگشت بر ماشه می فشارد!
زندانی ی نگون بخت
با چشم های بسته،
دندان به دندان می خاید، اما\
***
اسلحه حتا،،،
--فکر نمی کند!
لیلا طیبی (رها)
تنها؛
خیابان های تهران را
زیر پا می گذارم.
می اندیشم:
--دخترکان لبنانی،
پای درخت های سیب،
یا،،،
دوشیزگان فلسطینی،،،
--در سایه سار پرتقال ها
با کدامین کابوس
معاشقه دارند؟!
لیلا طیبی(رها)
کاش،،،
انعکاسِ زمزمه های
تو و من
به گوشِ جهان برسد...
اگرچه می دانم
قاصدکِ ماه؛
سفرِ روزانه ندارد!
لیلا طیبی (رها)
سرگیجه ای بُهت برانگیزست\
-روایتِ تو..
یعنی:
چه ربطی دارد؛
خشکسالی های جهان وُ،
سردرگمی های چارفصل؟!
وقتی،،،
نباشی!
لیلا طیبی (رها)
پنجره ها را گشودم وُ،
طرحِ دیواری بهاره ریختم تا؛
یاس های پرچینِ خانه
از هجوم پاییز در امان باشند...
...
باور کن،
فردا، زمهریرِ \زمستان\
راهی به فصل ندارد،
طلوع خورشیدِ چشم هایت
--نزدیک است!
لیلا طیبی (رها)
وَ چاله ای خواهم کند،
تا،،،
دفترِ شعرهایم را،
زنده به گور کنم...
♡
شعری که نتواند عاشقت کند،
\تلقین\ِ میّت ست وُ،
به کارِ گورستان می آید..
--بگذریم!
لیلا طیبی (رها)
کافر تر از آنم که،،،
\انسان\ت بدانم...
تو خدایگانِ منی
آی ی ی ی
--تندیسِ جاندار!
...
به اعجازِ
دست های معجزه گرت
--مومنم!
لیلا طیبی (رها)
بادبان ها را ،،،
عَلم کرده ام، امّا
توفان \عشق\
همچنان کشتی ام را
به بندرگاه آغوش تو،
هدایت می کند!
...
چاره ای؛
مگر جز تسلیم\
دارم!؟
لیلا طیبی (رها)
پاریس باشی،
--یا تورقوزآباد!
یا اصلن،
همین وُوری یرد خودمان!
...
عاشق که باشی،
بی خوابی،،
آدرست را می یابد!!!
لیلا طیبی(رها)