ما چون دو دریچه رو به روی هم آگاه ز هر بگو مگوی هم
چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
به کاکتوس که زیاد آب بدی خراب میشه! حکایت محبت کردن، به یه سری آدمای زندگیه...
نهان در زیر دامن، آتش سوزان نمی ماند تو ای سوز محبت، عاقبت رسوا کنی ما را
بَرای بعضی اَزْ آدَمْها مٌحَبت مِثلِ فیلْم خارِجی بدونِ زیرِْنۅیسِ می مونه… نمی فَهمَنِش ..
گفتند محبت ڪنید از محبت خارها گل مے شوند ما محبت ڪردیم ڪسے گل نشد خودماڹ خار شدیم ...