شنبه , ۱ دی ۱۴۰۳
رفتدلتنگی جا ماندعادت می کنمبه یادگاری ش...
به روزمرگی رسیده امبه روزگار گله ای کهبه قربانی دادن عادت کرده است...
گرونی که تبدیل به عادت شد دیگه درد ندارهوای به اون خونه که توش نان آورو مرد نداره...
به آب روشن می عارفی طهارت کردو رفته رفته به این کار زشت عادت کرد!...
این یکی از عادات قدیمی و مسخره انسان است :وقتی راهش را گم میکند تند تر می دود !...
اون یک روز شد دو روزشد یک هفتهشد یک ماهیک سالو عادت کردم... ....
آن طبیبی که مرا دیددرِگوشم گفت:دردِتو دوری یار استآن عادت کن ... ... ... . ... ....
“سکوت” را “ترس”“عشق” را“عادت”کاش!!خورشیداز سویچشمانِ تو طلوع کند....
همین عادت با تو بودن یه روز... اگه بی تو باشم منو می کشه!...
آری ، انسان زندگانی دشواری دارد ...من تصور میکنم بهترین تعریفی که میتوان از انسان کرد این است : انسان عبارت است از موجودی که به همه چیز عادت میکند !...
عادت بیرحمترین سم درون دنیاست !چون آرومآروم تویِ مغز آدم میره و تا به خودت بجنبی میبینی که با تمام گوشت و پوست اسیرش شدی ......
مرگ یعنی...به غم و فاصله عادت بکنی......
اگر روزی عاشق شدی …قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن …این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده …...
ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ . . ....
ما نمی تونیم چیزی رو فراموش کنیمفقط انقدر درد میکشیم و عادت میکنیمتا بالاخره همه چی واسمونعادی و کمرنگ میشه......
دست سردی وسط سوز زمستان بودی زود دلبسته شدن عادت دی ماهی هاست......
برگرد دیگر طاقت دوری تودر من اندک شده دلتنگم به توبه من عادت شده زخم توتو دلم چه خوب جامونده اسم تو...
ساکنان دریاپس از مدتیدیگر صدای امواج رانمی شنوند...چه تلخ است قصه ی عادت......
در روزگاری که به ظلم عادت کرده این چندمین پاییز است که ما دفن شده ایم...
بدترین حالت ماجرا این است کهطاقتمان تمام شود و به روی خودمان نیاوریمو تا زمان مرگ ادامه دهیم ......
عادت به خنجر خوردن از نادوستان داردچیزی نمیگوید... چرا که قصه طولانیست!...
خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینستیک روز تحمل نکنم، طاقتم اینستوحشی_بافقی...
به شادی معتاد شوید!آنقدر تمرین کنید وجود و افکارتان را از آنچه باعث شادیتان می شود،تا معتاد شوید.شادی تنها دارویی است که عوارض جانبی ندارد....
هر شکلی از عادت بد استت،مهم نیست این مواد مخدر چه باشد،الکل،مورفین یا آرمان گرایی....
من عادت دارمغصه ی هر اتفاق بدی رویه دفعه بخورمنه تمام عمر..!...
عادت کردهایمآنقدر که یادمان رفته است شبمثل سیاهی موهایمان ناگهان میپردو یک روز آنقدر صبح میشودکه برای بیدار شدن دیر است ...!...
آدمهایی که خودشون تو زندگی همیشه تکیه گاه بودنوقتی مشکلی دارن تنهایی رو بیشتر دوست دارن،چون عادت به تکیه کردن ندارن!...
غبارِ عادت پیوسته در مسیر تماشاستهمیشه با نفس تازه راه باید رفتو فوت باید کردکه پاک پاک شود صورت طلایی مرگ.....
شاید یک روز...به ندیدنت...به نشنیدن صدایتو به جای خالیت عادت کنماما فراموش کردنتهنری ست که اصلا ندارم...
ما گرفتار عادت زیستن شدهایم ،پیش از آنکه به اندیشیدن عادت کنیم ......
عادت ندارم درد دلم را،به همه کس بگویم...پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم...تا همه فکر کنند...نه دردی دارم و نه قلبی.....
عادت ندارم درد دلم را،به همه کس بگویم...پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم...تا همه فکر کنند...نه دردی دارم و نه قلبی....
نه اسمش عشقه،نه علاقه،نه حتی عادت...حماقت محضه دلتنگ کسی باشیکه دلش با تو نیست......
آن طبیبی که مرا دید در گوشم گفتدرد تو دوری یار است به آن عادت کن...