چهارشنبه , ۱۴ آذر ۱۴۰۳
- تنها زندگی میکنی؟+ نه، یاد کسی با من است......
مرا به یاد خیابانی بیندازپر از پاییزو مردی کهدست هایم را به مهر می گرفت......
گفت دیده است مرا ، این که کجا یادش نیستهمه چیزم شده و هیچ مرا یادش نیستاین ستاره به همه راه نشان می داده ستحال که نوبت رسیده ست به ما یادش نیست قصه ام را همه خواندند ، چگونه است که اوخاطراتِ من انگشت نما یادش نیست ؟بعدِ من چند نفر کشته ، خدا می داندآن قدر هست که دیگر همه را یادش نیست او که در آینه در حیرتِ نیم خودش استنیمه ی دیگر خود را چه بسا یادش نیستصحبت از کوچکی حادثه شد ، در واقعداشت می گفت مهم نیست مرا یادش نیست...
- یه چیزایی رو آدم هیچوقت یادش نمیره!مثلاً اینکه ،اون لحظه که بهت احتیاج داشتم،کجا بودی؟...
پدرمامشب افتاده به جانم تب یادتچه کنم...!؟...
چشم تو روى من غم زده شمشیر کشیدقلب من یاد تو افتاد فقط تیر کشید...
صافی آبمرا یاد تو انداخت رفیقدلت سبزلبب سرخچراغت روشن......
انگشتم را نخ بسته امتا به یاد آورمفراموشت نکرده ام......
از خواب چو بر خیزماول تو به یاد آیی...
با آنکه زِ ما هیچ زمان یاد نکردیای آنکه نرفتی دمی از یاد، کجایی ؟...
من در این خلوت خاموش سکوتاگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم...
نکند فکر کنی / در دل من یاد تو نیست...
با آن که رفته ایو مرا برده ای ز یادمیخواهمت هنوزو به جان دوست دارمت...
شب خانه روشن می شود چون یاد نامت می کنم...
هواهای دو نفره را تنهایی قدم زدیمبا یاد کسانی که هوای مارا نداشتن...
هر چه می خواهی ببر/ اما مرا از یاد نه...
یاد ایامی که هر دم یاد ما بودی بخیر...
میدونی چیه؟ شاید الان به فکرم نباشی ولی یه روزی / یه جایی/ یه وقتی یاد من میوفتی و با خودت میگی خیلی دوسم داشتا...
خدایا به فرشتگانت بسپار که لحظه لحظه نیایش خویش، دوستان مرا از یاد نبرند....
درسکوتی که دلت دست دعا باز نمودیاد ما باش که محتاج دعائیم هنوز...
تو مرا یاد کنی یا نکنیباورت گر بشود گرنشودحرفی نیستاما نفسم میگیرددرهوایی که نفس های تو نیست...
چون یاد تو می آرم خود هیچ نمی مانم...
از دل رودم یاد تو بیرون نه و هرگزلیلی رود از خاطر مجنون نه و هرگز...
می خواهم فراموشت کنماما این ماهماه هر شبتو را به یاد من می آورد...
دل به غمت سپرده امزخمه ی عشق خورده امباز ولی نبرده امیاد تو را ز سینه ام...
ای من فدای چشم تویاد عزیزت از همه ی یادها جداست...
قاصدک !شعر مرا از بر کن..برو آن گوشه ی باغ..سمت آن نرگس مست...و بخوان در گوشش...و بگو باور کن...یک نفر یاد تو را...دمی از دل نبرد......
تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود ، گر نشود حرفی نیست امانفسم میگیرد..در هوایی که نفس های تو نیست...️...