متن اشعار پیروز پورهادی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار پیروز پورهادی
زیبای خفته..
خفته در خوابست و بیدارش کنید
با دو صد اندیشه هوشیارش کنید
خفته در خوابست آخر تا به کی
تا به کی افسرده بیمارش کنید
این غزل خواندم بدانند مردمان
مردمان وقتست که پربارش کنید
نامش ایرانست نامش زنده باد
مرز شیرانست دلیرانش کنید
میدمد خورشید تاریخ وطن...
عهد و پیمانی که بستیم..
یادم آمد کوچه ای را کز میان آن گذشتیم
باغبان بود و تو بودی کنج دیواری نشستیم
سیب ها را چیده بودن در میان آن سبد ها
بار قاطر کرده بودن او رمید و ما گسستیم
بوی عطر گیسوانی در فضای کوچه پر شد
مست...
جهان مرده..
این جهانی که سراسر همه خون ست
ترکیبی از افکار و سیاست و جنون ست
ترکیبی از آن جهل که پایان ندارد
ترکیبی از آن قدرت مطلق که کنون ست
بگذار بگویند..
بگذار بگویند که هستیم
ما عاشق دیوانه و دیوانه پرستیم
بگذار بگویند که عمریست
در کنج خرابات تو پیمانه شکستیم
شکفته لبخندت بسان گل هایی
نشسته بر چشم و درون دلهایی
ماه را گفتم..
که لبخندی به لب داشت
آتشی بر سینه تا صبح سحر داشت