چهارشنبه , ۱۴ آذر ۱۴۰۳
خنده، بخیه استبوسه، بخیه استفراموشی، بخیه استمهربانی ، بخیه استآدم بیبخیه متلاشی میشود!آدمزخم است......
بیا به جنگ تن به تنشلیک خنده از تو ،رگبار بوسه با من ......
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کنبخند...گر چه تو با خنده هم غمانگیزی......
بگذار بگویمبغض که می کنی، گریه ام می گیرد. خنده ات که بگیرد،حالم از همیشه بهتر است...می بینی زندگی ام را؟به دلت بند است؛بند دلم......
من و تو غرق سکوتیم وسخن خاموش استخنده آغازگر راز و نیاز است بخند...
من یک *اسفندی ام*مرا با لبخند هایم می شناسیدبا خنداندن هایمبا رفتار های بچه گانه اموقتی وارد جمعی میشوم بدون شک خنده در آن جمع غوغا میکندشاید قاطی شما شوم وقتی حتی به من میخندید!!!!من یک *اسفندی ام*با قلبی که دروغ بلد نیستقلبی که تپش هایش معنی میدهد...
کمک کنین ای آدما،فصلا زمستونی شدنخنده کمه روی لبا،باز چشا بارونی شدن...
در زندگی مشکلات بزرگ نیست که به آدم با اراده احتیاج دارد، هر کسی میتواند در یک بحران قد علم کند و با شجاعت با فاجعهای مصیبت بار رو به رو بشود. بلکه بنظرم در یک روز با خنده به استقبال مشکلات کوچک رفتن، واقعا احتیاج به عزم و اراده دارد ......
چه عطر سیبیبه امروزم پاشیده ای چقدرخنده به لبهایت زیباستکاش عکاس دوره گرد بیاید وخوشبختی ما راجهانی کند.!...
آرزویم همه سر سبزی توستدایم از خنده لبانت لبریزدامنت پرگل باد....
بعضی روزها انگار آمده اند تقاص خنده های دیروزمان را بگیرند...
منتو رابرایِ همه یِ سال هایِ تنهاییم می خواهمبرایِ همه یِ خنده هایِ باقیِ عمرم......
داشت گریه میکرد. همونجور که چشماش پُر از اشک بود با خنده گفت: دیگه دوست ندارم، واسم مردی! اشکاشو پاک کرد.ُ زانوهاشو بغل کرد و زیر لبش زمزمه کرد: من هیچ وقت دروغ گویِ خوبی نمیشم. ....
به مسافران پرواز اوکراینی فکر میکنم.دقایق آخر در فرودگاه امام با فکر اینکه جستیم!با فکر جنگ پشت سر،با آرزوهای خوب فردا.به دانشجویان پرواز اوکراینی فکر میکنم،با چمدان های پر از دعای مادرانشان...قلبم مچاله میشود برای شبی که از خنده ی رفتن تا اشک مرگ شان یک پرواز فاصله بود....
بعضی وقتها فراموش میکنم که با خنده ، خیلی کارها میشود کرد ......
بعضی ها خنده رو لبشونهاما دلشون هیروشیماست......
سبحه بر کف،توبه بر لب،دل پر از ذوق گناه معصیت را خنده می آید ز استغفار ما...
ازخنده ات همین مانده برایم یک البوم عکس...
دهان صبح پر از خنده دیدم و گفتمغنیمت است در این روزگار خندیدن...
گُل از پیراهنت چینم که زلف شب بیارایمچراغ از خندهات گیرم که راه صبح بگشایم...
خنده کن ای دلبرم،با خنده ات غوغای محشر می شودچاله های گونه ات با خنده ات، هی بیش و هی کم می شود...
من دیوانگی را یک گونه می بینم...و آن لحظه ایست که خنده بر چال گونه های تو می افتد...
تارو مارم کرده ای با فرم و چال گونه ات لا به لای خنده ات چنگیز را می آوری...
زیباترین خنده هاتو نگه دار واسه منوچال روی گونتو دوست دارمو تو شدی عزیز جونمتوبگو چه فرقی داری با همه آدما عاشق چی تو شدم بی هوا که بدونت نمی تونم...
نیچه در یکی از اوقات خموشی و سکوت خود نوشت:شاید من بهتر می دانم که چرا بشر تنها موجودی است که می خندد. تنها انسان است که به شدت رنج می برد و مجبور است خنده را بیافریند.(کتاب ماجراهای جاودان در فلسفه)...
همیشه اونو می دیدم توی کوچه های برفیبین ما فقط نگاه بود نه کلامی بود نه حرفیحرف من همیشه خنده جواب اون یه تبسمزیر لب زمزمه می کرد اما حرفاش واسه من گم......
چراغ از خنده ات گیرم که راه صبح بگشایم...
میخندی و با خندهی تو غرق امیدمپس فکر گزافیست که همدرد نباشی........
شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟من در این خنده ی پر غصه مهارت دارم......
هیچ کس رمق گریه کردن ندارد امروزچه رسد به خنده که رنج اش بیشتر استدرخت های راش از هم فاصله گرفته اند انقدر که دیگر جنگلی پیدا نمی شودبین این همه بد و بیراه که روی زمین افتاده است......
دست تو با گورکن انگار در یک کاسه بودنامهی مرگ مرا با خنده امضا میکنی......
برای تو از ته دل تموم آرزوم اینهروی قشنگیه لباتهمیشه خنده بشینه...
چو تو خنده بر گشایی زلبت نبات خیزد چو تو خنده بر گشایی...
بگذار بگویمبغض که می کنی، گریه ام می گیرد. خنده ات که بگیرد،حالم از همیشه بهتر است...می بینی زندگی ام را؟به دلت بند است؛بند دلم...️️️...
پاییز پشتِ خنده ی مان داد میکشددستِ مرا خیالِ تو در باد میکشددر من...کسی شبیه تو فریاد میکشدحالا کجای شهر و در آغوش کیستی...
باید کسی باشد که دل آدم برای خنده از ته دلش، هزار بار و بیشتر هم برود️️️...
خندههایتهمان حسِ خوشبختیست️️️️...
یک آدمهایی درب ها را قفل میکنند،یک آدمهایی قفل ها را باز میکنند... یک آدمهایی گفتگو را میکُشند،یک آدمهایی گفتگو را به دنیا میآورند... یک آدمهایی اندوه را پاک میکنند،یک آدمهایی اندوه را روی دیوار زندگی ما میپاشند.... یک آدمهای خنده را از روی لبهای ما خط میزنند، یک آدم هایی لبخند را روی صورتمان نقاشی میکنند... یک آدمهایی، نفس را در سینه ما حبس میکنند، یک آدمهایی نفس حبس شده ما را آزاد میکنند... یک آدمهایی دریای طوفانی د...
کاش یه مغازه بود آدم میرفت میگفت:بی زحمت یه کم خیال خوش میخوام ببخشید این خنده ها از ته دل چندن؟ آقا!این آرامشا لحظه ای چند؟اینبی خیالیا که میپاشن رو زندگی مشتی چند؟ازین روزایی که بی بغضن دارین؟ازین سالایِ بی رنج اندازه دل ما دارین؟!این شادیا دوام دارن؟!نه...کاش یه جایی بود میشد رفت و بگی آقا یه زندگی میخوام بی زحمت جنس خوبش......
خنده را معنی به سرمستی مکن ، آنکه میخندد غمش بی انتهاست.....
اگه میشد خنده هاتو قاب کنم به بزنم به دیوار دیگه هیچی از زندگی نمی خواستم...
عشق دقیقا موقعی کلید میخوره که یه نفر میخنده که خنده اش با بقیه فرق داره...️️️...
بخند جان و جهان،چون مقام خنده تو راست..!...
بوسههای تو بی نقصخندههای تو کامل...
هوا، هوای بهار استو باده، بادهی ناب؛به خنده، خنده بنوشیمجرعه جرعه شراب!...
تو خنده روى لب من و براى قلب منى.️️️...
کاش چون آینه روشن میشددلم از نقش تو و خندهی تو ......
مثلا خنده تو قاتل جانم بشوداین دل انگیز ترینقتل جهان خواهد شد!...
می رود عمر ولی ، خنده به لب باید زیست!...
معطر می کنی با خنده ات حال و هوایم را... ️...