جمعه , ۳۱ فروردین ۱۴۰۳
در من زنی ست خیاط ...که دلتنگی را می دوزد...با بغض به اشڪ...در من زنی ست بافنده...که می بافد در خیال خویش...امید را به آرزو...در من زنی ست آشپز!که حواسش هست ترخون غذاچشمت را تر نڪند ...و دلت را خون!و در من زنی ست عاشق...که دوست داشتن را هجی می ڪند...میان هر نفس...اما...تو هیچ یک از این زن ها را دوست نداشتی!...
مرد گفت:اگر به این گل نگاه کنی؟زن نگاه کرد،گل آتش گرفتمرد گفت:اگر به این نسیم گوش کنی؟زن گوش کرد،نسیم دیوانه شدمرد گفت:اگرلبخند بزنی،زن لبخند زد. جهان محوشد...
باور کن مرا... این منم زنی که وجودش آفرینش استزنی که قبل از هر چیز یک انسان استانسانی که حق زیستن داردرعناابراهیمی فرد(رعناابرا)...
هر زن هر چقدر هم که قدرتمند باشدخوشبختی اش رابا دو مرد تعریف میکند..!اول پدر ❤️که الفبای امنیت و عشق را به او می آموزد✨و دوم یاری که تمام دوست داشتنش رااز آغوش همه ی زنان برمیدارد و به پای اومی ریزد 🌟...
این روزها که آراممخود را به دست باد می سپارمو گوش فرا میدهممی خواهم بدانم چه میگوید این سرکشِ رهاشاید این حجم از بی قراریه بادنجوای عاشقانه ی زنی باشد که در میان لمسِ عشقخاک،عشق را از او ربودو اکنون زن بی مهابا در میانِ ابرهااو را صدا می کند!...
مردها هم ناز دارند....اگر زن بودن را بلد باشیباید نازش را بکشیسرش را بگذاری روی گل های دامنتبه دلش گوش کنی...مردی که تکیه گاه توست ،گاهی نیازمند تکیه دادن است......
و عمرِ احساسات یک زنذره ذره با هر کوتاه آمدنیکوتاه میشود،،،...
زن وقتی به ترانه یِعاشقانه برمی گرددآرام می شودو ، ، ،رو به عقب می رودبلند می شودموهایش می پیچد درشعربدنبال عشق می رودو ، ، ،زنانگی اش را باصدای قلم شعر می کند....
اگر زنی در کار نباشد ، عشقی هم در کار نیست !شکسپیر و حافظ و رومئو و ژولیت و شیرین و فرهاد، وِل معطّل اند !اگه روزی زن ها بخواهند از این جا بروند، تقریباً همه ی ادبیات و سینما و هنرِ دنیا را باید با خودشان ببرند ......
یا نورزنان ؛ ذاتا شرافت مادری دارندچه کودکی را به دنیا آورده باشند ؛چه نیاورده باشند .این موجود ظریف و قوی ؛ درآن واحد ؛یک مرد ؛ درون خویش پنهان دارد ؛همچنین یک زن ؛ که خود واقعی اوست❤در مواقع لزوم از هر مرد قوی پنجه ای قوی تراستو در غیر این صورت یک زن است که احساس مادری ؛زیباترین شکل بروز آن استزن ؛ شبیه ترین فرد به خداست اگر ؛شیطان صفتان بگذارند!!! .... بگذارید زنان ؛ زن بمانند ؛بی آنکه نفس زن بودن را از آنان بگیرید .....
هر کجا زن نیست، آنجا خالی از لطف و صفاستچون زنان گلهای سرخ بوستان عالَمند...
تو یک روز نیستیتمامِ سالی.تو یک شبیا یک کتاب و یک قطره نیستیتو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.اگر دقیقه ای نباشیساعت ها از کار می افتندخانه ها برهوت می شوندکوچه ها اشک می ریزندپرندگان، سیَه پوش می شوندو شعرها هم نیست می شوند..تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستیتو ای دل انگیزِ شب های تابستانیگیسوان شب های پاییزیتو ای سوز بوران عشقتو نباشیچه کسی باشد؟!زن، زن، زن، زنتو زندگی هستی.....
و زن شاید دریچه ای،برای پرواز استوقتی در حصار موهایشنت به نت ملودی آزادیرا با عشق می نوازی......
تنها نموندم دیگه بعد از تویه زن شبیه من توو این خونستشکل منه امّا یه وقتاییحس می کنم این زن یه دیوونستگاهی ازم چشماشو می دُزدهگاهی کنارم قهوه می نوشههی توو خیالش با تو می خندهحتّی لباس تو رو می پوشهمن ساکتم، حرفامو می بلعمبرعکس من، اون شکل فریادهمن توی خاطرات تو حبسماون توو خیالش با تو آزادهوقتی نگاهم می کنه انگارتوی دلش می گه: چقد سنگهمن درد دوریتو پذیرفتماون داره با این درد، می جنگهما هر دو دلتنگ توییم ا...
سرشار شکفتن آفریده ست تو را محبوب دل من آفریده ست تو را تا غرق لطافت بشود دنیایم ممنون که خدا زن آفریده ست تو را...
دلیل شیدایی یک زن زیبابی یک مرد نیستیک مرد همیشه زیباستوقتی زخمهای دل مجروح زنی را می بوسدنسرین بهجتی...
مریم باشد یا رز سرخگلایل باشد یا یاس بنفشفرقی نمی کند.زیباترین گل ها، گل های بازیگوشی اندکه در انتظار آمدن زنیدر پشت یک مرد پنهان می شوند!...
دستش را بگیرنوازشش کندعوتش کن به یک رقصحواست باشددنیای یک زن هیچ وقت خبرتنمی کند!!به مردی که زبانِ سکوتِ زن رابفهمدباید گفت خدا قوت...
زن،دوست داشتن نصفه و نیمهنمیفهمد...یک زن رایا باید پرستیدیا به حال خود رها کرد...خاکستری فرسوده اش می کندبیشتر از نبودنت،بیشتر از سیاهمطلق......
بزرگترین هنر زنهمیشه به دلنشستن اوست....
" زن "تنها شعبه ی بهشت استروی زمین......
من زن خلق شدم... نه برای درحسرت یک بوسه ماندن...برای خلق بوسه ای ازجنس آرامش...من زن نشدم که همخواب آدمهای بیخواب شوم...،زن شدم که برای خواب کسی رویا شوم...من زن نشدم که درتنهایی ام حسرت آغوشی عاشقانه را داشته باشم... زن شدم... تا اغوشی درتنهایی عشقم باشم....
مرد که باشی می فهمی گاهی فقط دو حرف تمام دنیایت می شود زن...
برای من او در عین حال یک زن بود یک چیز ماوراء بشری با خودش داشت. صورتش یک فراموشی گیج کننده همه صورت های آدم های دیگر را برایم می آورد..بطوری که از تماشای او لرزه به اندامم افتاد و زانوهایم سست شد.. در این لحظه تمام سرگذشت دردناک زندگی خودم را پشت چشمهای درشت، چشم های بی اندازه درشت او دیدم، چشم های تر و براق، مثل گوی الماس سیاهی که در اشک انداخته باشند. در چشمهایش..در چشم های سیاهش شب و ابدی و تاریکی متراکمی را که جستجو می کردم پیدا کردم و در سی...
هشت مارس روزجهانی زن ، به همهبانوان جهان،به ویژه به مهربانوهای ایرانخجسته بادآن لحظه که محبوب همه دلها شدتک بیت قشنگ غزل دنیا شدشب بود، زمین تیره، هوا هم تاریکزن آمد و چهره ی جهان زیبا شد...
تو یک روز نیستیتمامِ سالی.تو یک شبیا یک کتاب و یک قطره نیستیتو یک نقاشی یا تابلویی بر دیوار نیستی.اگر دقیقه ای نباشیساعت ها از کار می افتندخانه ها برهوت می شوندکوچه ها اشک می ریزند.پرندگان، سیَه پوش وشعرها هم نیست می شوند.تو فقط باد و باران هشتمِ ماه مارس نیستیتو ای دل انگیزِ شب های تابستانیگیسوان شب های پاییزیتو ای سوز بوران عشقتو نباشیچه کسی باشد؟!زن، زن، زن، زنتو زندگی هست...
زن ، مردی ثروتمند نمیخواهدیا خوش چهره و یا حتی شاعر !او مردی را می خواهدکه بفهمد،چشم هایش را،،، و اگر ناراحت شد به سینه اش اشاره کندو بگوید:اینجا وطن توست !روز فرشته هاى زمین، مبارک...
عشق زمانی آغاز میشودکه یک زناولین حرفهایش راوارد حافظهی شاعرانهی ما میکند....
خیابانهای یخ زدهتمام خیابانها سفید شده بود و همچنان برف میبارید. زنی که بچه یکی، دو سالهاش را در بغل گرفته بود کلاه بچه را تا روی پیشانی کشید و گفت: «چه برفی... مامان جان برفو نگاه کن» نوزاد خوابآلود بود و چرت میزد. راننده گفت: «تو این برف و سرما آدم دلش برا این کارتن خوابا میسوزه... بیچارهها چکار میکنن؟» زن گفت: «اینها که دلسوزی ندارن...» راننده گفت: «چرا ندارن؟» زن گفت: «مرده شوربردهها همشون معتادن...» سکوت شد. کمی جلوتر زن گفت: «ن...
گرمترین خانه،خانهای ست که در آن مرد خانه محترم شمرده شودو زن خانه محبوب باشد، فقط همین...مرد تشنه احترام استو زن عاشق محبت است.......
زندگی بدون زن در نظر من گلستانی بدون گل و عطری بدون بو و خواب آسودهای بدون رویای خوش بیش نیست !...
دل یک زن تمام دنیای اوستشاه دنیایش باش ای مَرد!نه سردارسپاهی که احساسش را درهم میشکند......
اگر زنها رسوم و قوانین جامعه را زیر پا میگذارند چندان هم گناهکار نیستند زیراکه این قوانین را مردان نوشتهاند....
رفیقم زن دومش رو گرفتگفتم چه انگیزه ای داشتی رفتی زن دوم رو گرفتیگف وانیلیش رو داشتم گفتم برم شگلاتیش رو هم بگیرم ببینم مزش چطوریهالانم زعفرانیش زده به سرش ببینه چطوری مزه اش...
من بعد از قریب به چهل سال بودن در دنیا از امروز براى خودم یک عمر عزاى خصوصى اعلام میکنم. من به خاطر از دست دادن بهترین جوانان وطن در هشت سال دفاع مقدس، من به خاطر بانه و سردشت،من به خاطر زلزله رودبار و منجیل، من به خاطر تمام مسافران ایرباس، من به خاطر مهاجرت متخصصان کشورم، من به خاطر زلزله بم، من به خاطر هرجان عزیزى که به دلیل تحریم ها از دست رفت و هر پدرى که در این سرزمین زرخیز شرمسار خانواده اش شد ، من به خاطر غواصان دست بسته، من به خاطر حاجیان...
غمگینترین زنِ همهیِ قصهها منموقتی که آرزویِ تمامِ تنم توییمردی که زخم میزند و میرود ولیهر شب توییدوباره توییباز هم تویی ......
بچه ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ؟ ﺑﺎﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮﻥ ﺟﺪﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﯾﺎ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻦ؟ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﮕﻪ: بچه ﺟﻮﻥ ﺍﮔﻪ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮﻥ یه ﺟﺎ ﺑﺎﺷﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻬﺸﺖ نمیشه!میشه همین جهنمی که هست...
تو هم جوونی و هم زن ، هردوشون محدودیتهای جدی دارن ، اما تو آدم هم هستی !نذار کسی تصمیم بگیره که تو کی باشی ، این بردگیه ! اون آدمِ آزادی که دارم راجع بهش حرف میزنم جایی درون توئه ، پیداش کن و بذار یه کار خوب تو دنیا انجام بده ......
آن زن کهدستان پاپ را کشیدپاپ هم که ان رفتار را انجام دادباید غرب یک جورایی جبران می کردباید خاورمیانه تاوانش را می دادباید خبر عوض می شدباید خبری جبران اشتباه پاپ می شدخبر بزرگ تر باید تمامی رسانه ها را پر می کردمگر کسی باورش می شوددستان پاپ هنوز درد می کند...
از شروع این جهانمرد از پیِ زن می دویداز پیِ مردان دویدن را زلیخا باب کرد...
یک زن تقاضای محال از تو ندارد او فقط می خواهد؛تو همان مردی باشی که برای خواهر خودتآرزو میکنی...!!!...
کتاب خواندن در پاریس حسابی حرص آدم را در می آورد . هر کس را می بینی ، یک کتاب در دست دارد و تند تند مشغول مطالعه است . سن و سال هم نمی شناسد ، سیاه و سفید و مرد و زن و بچه هم نمی شناسد . انگار همه در یک ماراتن عجیب گرفتار شده اند و زمان در حال گذر است . واگنهای مترو گاهی واقعا آدم را یاد قرائت خانه می اندازند ، مخصوصا اینکه ناگهان در یک مقطع خاص کتابی گل میکند و همه مشغول خواندن آن می شوند . . . فضای پاریس هیچ بهانه ای برای مطالعه نکردن باقی نمیگ...
عاشقﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪﮐﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﻣﺮﺩعشق ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎﺭﺍﭘﺮﻣﯽﮐﻨﺪﮔﺎﻫﯽﺑﺎﺣﺮﻑ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺳﮑﻮﺕعشق واژه ی ظریفی ستﻓﺮﻗﯽﻧﻤﯽﮐﻨﺪﺟﯿﺐﻫﺎﯾﺖﭘُﺮﺍﺳﺖﯾﺎﺧﺎﻟﯽ دلت که پرازمهرباشد، عاشقی...️️️...
به زن سخت نگیریدمگر در هنگام به آغوش کشیدنش...
موشی در خانهی صاحب مزرعه تله موش دید ؛ به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد ، همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد !ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید ، از مرغ برایش سوپ درست کردند ، گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند ، گاو را برای مراسم ترحیم کشتند ؛ و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد ....
- چرا ازدواج نکردی ؟+ پیش نیامد ... اولها فکر میکردم کارهای مهمتری باید بکنم. بعد فکر کردم باید با زنی در مسائل مثلا خیلی مهم تفاهم داشته باشم !دیر فهمیدم که تفاهمی مهمتر از این نیست که مثلا دیوار را چه رنگی کنیم و اسباب خانه را چه جوری بچینیم و تابلوها را کجا بکوبیم و شام و ناهار چی درست کنیم و سر همه این ها با هم بخندیم !...
در انتقام و عشقزن وحشىتر از مرد است....
از کوچه های زرد دگر رد نمی شودیلدا که برده اند دلش را به روی دستفردا تمام شهر در آغوش خواب دیدیک زن سقوط می کند از ارتفاع پستآغوش...
مثل زنی پا به ماهتو را به درد نشسته ام !فرزند کدام ماهیاینقدر نمی آیی؟...
به روی زنی که دوستت داردهیچ تلفنی را نیمه تمام قطع نکنبه تعداد کلمات باقی مانده زیر زبانشکه نگفته ماندهزنی دیگر ، جایی دیگردوستت نخواهد داشتزنها بی صدانیمه تمام های همدیگر را تمام میکنند.....